گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

چو پادشاه در عالم گدای حضرت اوست

گدای حضرت او باش و پادشاهی کن

چو در طریق مروت موافقت شرط است

مکن مخالفت او و هر چه خواهی کن

به نزد اهل ارادت ، توئی مناهی تو است

رضای او طلب و توبه از مناهی کن

اگر امید نداری به صبح روز وصال

می شبانه خورد و خواب صبحگاهی کن

در آ به خلوت دیده چه نور خوش می بین

وطن چو مردمک دیده در سیاهی کن

به چشم ما نظری کن که نور او بینی

نظر به دیدهٔ این مظهر الهی کن

مباش بندهٔ دنیا بیا و چون سید

بکوش و سلطنت از ماه تا به ماهی کن