گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

در موج و حباب آب دریاب

آن آب در این حباب دریاب

در آینهٔ مه منور

نور رخ آفتاب دریاب

هر برگ گلی که رو نماید

در عارض او گلاب دریاب

با ساقی یاد می برآور

ساغر بسِتان شراب دریاب

بگذر ز حجاب خودپرستی

معشوقهٔ بی حجاب دریاب

نقشی که خیال غیر بندد

باشد اثری ز خواب دریاب

گنجیست وجود نعمت الله

آن گنج درین خراب دریاب