گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

به کام دل رسیدم باز امروز

جمال یار دیدم باز امروز

بحمدالله که از هجران رمیدم

به وصل او رسیدم باز امروز

بسی دیروز گفتم ای خداوند

جواب خود شنیدم باز امروز

می خمخانهٔ معنی و صورت

به جامی در کشیدم باز امروز

به ساقی خویش را بفروختم دوش

بهایش می خریدم باز امروز

ندای ارجعی آمد به گوشم

به سوی شه پریدم باز امروز

گلی از گلستان نعمت الله

به دست ذوق چیدم باز امروز