بی رخ جانان به گلزارم چه کار
بی هوای او به بازارم چه کار
گر نه کار و بار عشق او بود
با سر و سودای هر کارم چه کار
گر نباشد عکس او در جام می
با شراب عشق خمارم چه کار
دل به یمن عشق او شد تندرست
با صدای عقل بیمارم چه کار
جان من گر نه به کام او بود
با مراد جان افکارم چه کار
من انالحق گفته ام در عشق او
ورنه چون منصور بر دارم چه کار
ورنه با گفتار بسیارم چه کار
گفته های نعمت الله قول اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بیقراری و درد فراق محبوب سخن میگوید. او میپرسد که بدون وجود محبوب و عشق او چه معنایی برای زندگیاش باقی مانده است. شاعر احساس میکند که اگر عشق محبوب در زندگیاش نباشد، همه امور و کارهایش بیفایده خواهد بود. او به شدت تحت تأثیر عشق است و بدون آن، حتی نوشیدن شراب نیز برایش بیمعناست. در نهایت، شاعر تأکید میکند که تمام وجودش به عشق محبوب وابسته است و اگر این عشق نباشد، زندگی برایش بیمعناست.
هوش مصنوعی: بدون چهره محبوبم در باغ چه کار میتوانم بکنم؟ بیحضور او در دنیا چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: اگر عشق او در کارهایم نبود، دیگر چه اهمیتی داشت که با سر و عشق به چه چیزی مشغول باشم؟
هوش مصنوعی: اگر تصویر او در جام می وجود نداشته باشد، با شراب عشق، چه فایدهای برای من دارد؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق او شفا پیدا کرد، اما عقل بیمارم چه راهی دارد؟
هوش مصنوعی: اگر جان من مورد توجه او نباشد، دیگر به چه دردی میخورد که افکار و آرزوهایم را داشته باشم؟
هوش مصنوعی: من در عشق او به حقیقت رسیدهام، وگرنه چه تفاوتی دارد که مانند منصور به دار آویخته شوم؟
هوش مصنوعی: اگرچه من حرفهای زیادی برای گفتن دارم، اما در واقع این گفتهها از نعمتالله است که بیانکننده حقیقت هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.