تا نگوئی که خواجه مالش ماند
مال پامال شد و بالش ماند
خواجه پیوسته در خیالی بود
عاقبت مرد و قیل و قالش ماند
حاصل خواجه قیل و قالی بود
نقش خواجه شد و خیالش ماند
رفت صاحبدلی از این عالم
اثری خوش از آن کمالش ماند
عاشقی کو ز عشق حالی داشت
گرچه عاشق نماند حالش ماند
کوزه ای گر شکست و آبش ریخت
عین سرچشمهٔ زلالش ماند
نعمت الله ز دیده پنهان شد
در نظر نور بی مثالش ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ گذرایی زندگی و ماندگاری آثار و یادگارهای انسانهاست. شاعر با مثالهای مختلف از وضعیت خواجه، عاشق و دیگران، نشان میدهد که چه بسا مال و منال دنیا از بین میرود، اما یاد و آثار آنها باقی میماند. به طور کلی، مضمون اصلی شعر این است که آنچه در دنیا باقی میماند بیشتر از خود افراد، نتایج و تأثیرات آنان بر دیگران است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگویی صاحب مال، ثروتش به باد رفته و فقط بالشتش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: خواجه همواره در خیال و آرزوها بود و در نهایت فوت کرد، اما حواشی و صحبتهای او پس از مرگش همچنان باقی ماند.
هوش مصنوعی: آنچه از زبان خواجه بیان شد، تنها یک تصویر و خیال از او باقی ماند و خود او تنها به شکلی از خود در ذهنها نقش بست.
هوش مصنوعی: صاحبدلی از این دنیای فانی رفت و نشانهای خوش از کمال و فضایل او باقی ماند.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی، با وجود اینکه شاید دیگر در عشق نماند، اما احساسات و حالتی که از عشق دریافت کرده، برای همیشه با او میماند.
هوش مصنوعی: اگر کوزهای بشکند و آبش بریزد، همچنان طراوت و پاکی آبِ سرچشمهاش باقی میماند.
هوش مصنوعی: نعمت الهی از دید انسانها دور است، اما در نظر او، نور بینظیری باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.