گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هر که او را به نور او بیند

هر چه بیند همه نکو بیند

آنکه با ما نشست در دریا

عین ما دید و سو به سو بیند

روی غیری ندیده دیدهٔ ما

غیر چون نیست دیده چو بیند

هر که در آینه کند نظری

جان و جانانه روبرو بیند

چشم باریک بین سید ما

رشته یک توست کی دو تو بیند