ترک چشم مست او دلها به غارت می برد
جان فدای او که جان ما به غارت می برد
ملک دل بگرفت و نقد و نسیه را هر کس که دید
ترکتازی می کند آنها به غارت می برد
عاشقیم و ما به عشق او اسیر افتاده ایم
بنده فرمانیم اگر ما را به غارت می برد
گر دل ما می برد شکرانه اش بر جان ماست
جان رها کردیم دل را تا به غارت می برد
بر سر بازار اگر شخصی دکانی می نهد
دکه ویران می کند کالا به غارت می برد
فتنهٔ دور قمر بنگر که چون پیدا شده
آمده تنها و تنها را به غارت می برد
نعمت الله هر چه دارد در نهان و آشکار
یا به حکمت می ستاند یا به غارت می برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک چشم مست او دلها بغارت می برد
ملک دل بگرفت و جان ما به غارت می برد
خانمان ما به غارت برد و یک موئی نماند
هرچه با ما دید سر تا پا به غارت می برد
دور شو ای عقل از اینجا رخت خود را هم ببر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.