گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

در آینهٔ عالم تمثال جمال اوست

جمله به کمالش بین کاینها ز کمال اوست

در صورت و در معنی چندان که نظر کردیم

حسنی که به ما بنمود نقشی ز خیال اوست

بزمیست ملوکانه در خلوت میخانه

مخمور کجا گنجد اینجا چه مجال اوست

حکمی به نشان آل ، از حضرت او داریم

هر حرف که می خوانیم توقیع مثال اوست

زاهد هوس ار دارد با جنت و با حوران

ما را ز همه عالم مقصود وصال اوست

در مجلس ما بنشین تا ذوق خوشی یابی

زیرا می جام ما از آب زلال اوست

این گفتهٔ مستانه از سید ما بشنو

قولی و چه خوش قولی این سحر حلال اوست