شاه شاهان گدای حضرت اوست
جان عالم فدای حضرت اوست
در نظر این و آن نمی آید
دیده خلوت سرای حضرت اوست
در دلم غیر او نمی گنجد
دیگری کی به جای حضرت اوست
همه کس آشنای خود یابد
هر که او آشنای حضرت اوست
من ز خود فانیم به او باقی
این حیات از بقای حضرت اوست
زاهدان در هوای حور و بهشت
دل من در هوای حضرت اوست
نعمت الله که میر مستان است
نزد رندان عطای حضرت اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.