گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عشق تو بلا و مبتلا ما

پیوسته خوشیم در بلا ما

مستیم و مدام در خرابات

رندانه حریف اولیا ما

در بحر محیط غرق گشتیم

موجیم و حباب عین ما ما

بیگانه نه ایم آشنائیم

با خویش شدیم آشنا ما

بر راه فنا قدم نهادیم

باقی مائیم از این فنا ما

چون مائی ما نماند با ما

مائیم شما و هم شما ما

از دولت بندگی سید

گشتیم قبول کبریا ما

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
میبدی

مالی اریکم کلّکم قیاما

الکهل و الشّبان و الغلاما

قد بعث اللَّه لکم اماما

محمدا قد شرع الاسلاما

و اظهر الایمان و استقاما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه