نور بسیط لَمعه ای از آفتاب ماست
بحر محیط جرعهٔ جام شراب ماست
قانون علم کلی و کشاف عقل کل
حرفی ز دفتر و ورقی از کتاب ماست
تا بوسه داده ایم رکاب جلال او
سرخیل عاشقان جهان در رکاب ماست
ما خواجه محاسب دیوان عالمیم
هرجا که عالمیست به جان در حساب ماست
روح القدس ببسته میان همچو خادمان
در روز و شب مجاور درگاه و باب ماست
ما را حجاب نیست و گر هست غیر نیست
خود عین ماست آنکه تو گوئی حجاب ماست
زلفی که رفت در سر سودای دو جهان
بر روی ماست واله و در پیچ و تاب ماست
هر قطره ای که غرقهٔ دریای ما بود
از ماش می شمار که موج و حباب ماست
داریم نعمت الله و از خلق بی نیاز
سلطان کاینات گدای جناب ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست
موج شراب، سرخی سرهای باب ماست
مرغابی ایم و عالم آب است جان ما
در مجلسی که باده نباشد سراب ماست
از بس کتاب در گرو باده کرده ایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.