در آ در خلوت خاص الهی
طلب کن در دل ما گنج شاهی
بیا و رنگ بیرنگی به دست آر
چه کار آید سفیدی و سیاهی
در این دریا خوشی با ما به سر بر
بجو از عین ما ما را کماهی
گدای حضرت سلطان ما شو
اگر خواهی که یابی پادشاهی
به غیر او نجوید همت ما
بجو از همت ما هر چه خواهی
خراباتست و ما مست خرابیم
دهد بر ذوق ما ساقی گواهی
نشان آل دارد نعمت الله
گرفته نامش از مه تا به ماهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به راه اندر همی شد شاهراهی
رسید او تا به نزد پادشاهی
تو بر جانم همی بندی گناهی
مرا در وی نبوده هیچ راهی
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمیارزد بکاهی
نگارینا نرستی ز آب و در آب
سبک رفتاری و نیکو شناهی
بلی تو ماهی سیمی و هرگز
نترسد در میان آب ماهی
کنارم آبگیری هست و در وی
[...]
زهی بگرفته از مه تا به ماهی
سپاه دولت پیروز شاهی
جهانداری که خورشیدست و سایه
یکی شاهنشهی دیگر الهی
خداوندی که بنهادند گردن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.