گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

درآمد از درم خوش پادشاهی

که دیده این چنین شاهی چو ماهی

همه ارواح پاکان در رکابش

به شوکت پادشاهی با سپاهی

نهادم سر به پایش بوسه دادم

ندارم غیر لطفش عذرخواهی

به حمدالله که از لطف اللهی

مرا آمد چنین پشت و پناهی

به غیر او نکردم هیچ میلی

وگر کردم از او دارم گناهی

نشستم بر در میخانه سرمست

نباشد این چنین جائی و جاهی

طریق نعمت الله راه عشق است

چه خوش راهی و همراه به راهی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

به راه اندر همی شد شاهراهی

رسید او تا به نزد پادشاهی

باباطاهر

به قبرستان گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت

که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
مسعود سعد سلمان

نگارینا نرستی ز آب و در آب

سبک رفتاری و نیکو شناهی

بلی تو ماهی سیمی و هرگز

نترسد در میان آب ماهی

کنارم آبگیری هست و در وی

[...]

انوری

زهی بگرفته از مه تا به ماهی

سپاه دولت پیروز شاهی

جهانداری که خورشیدست و سایه

یکی شاهنشهی دیگر الهی

خداوندی که بنهادند گردن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه