گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

بیا در چشم مست ما نظر کن

ببین منظور و ناظر را نظر کن

درین دریای بی پایان قدم نه

به عین ما درین دریا نظر کن

هزاران آینه گر رو نماید

در آن یکتای بی همتا نظر کن

نظر کن ناظر و منظور بنگر

دمی در دیدهٔ بینا نظر کن

همه اشیا به ما او را نماید

نظر کن در همه اشیا نظر کن

به نور روی او او را توان دید

توان دید آنچنان جانا نظر کن

کتاب نعمت الله خوش بخوانش

مسما در همه اسما نظر کن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

در این کشتیِ تن دریا نظر کن

پس آنگه این تن شیدا نظر کن

شاه نعمت‌الله ولی

دمی در چشم مست ما نظر کن

ببین منظور و ناظر را نظر کن

نگر صورتگری در عین صورت

در این صورت تو آن معنی نظر کن

حباب و موج و قطره جمله آبند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه