در نظر نقش خیال تو نگارم دایم
غیر از این کار دگر کار ندارم دایم
از ازل تا به ابد عشق تو در جان من است
روز و شب سرخوشم و عاشق زارم دایم
جان فدا کردم و سر در قدمت می بازم
به سر تو که ز دستت نگذارم دایم
همدم جامم و با ساقی سرمست حریف
کس نداند که من اینجا به چه کارم دایم
بر سر کوی تو ثابت قدمم تا باشم
لاجرم عمر گرامی به سر آرم دایم
گر پریشان بود این گفتهٔ من می شاید
زانکه سودا زدهٔ زلف نگارم دایم
در خرابات مغان سید سرمستانم
فارغ از عالم و ایمن ز خمارم دایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.