گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

درد دل بردیم و درمان یافتیم

نوش وصل از نیش هجران یافتیم

بندگی کردیم و سلطان را بسی

سلطنت از قرب سلطان یافتیم

از بر ما مدتی دل رفته بود

در سر زلف پریشان یافتیم

سر بیفکندیم و سردار آمدیم

جان فدا کردیم و جانان یافتیم

آنچه می جویند و می گویند آن

می طلب از ما که ما آن یافتیم

سالها در کنج دل ساکن شدیم

گنج او در کنج ویران یافتیم

نعمت الله را به دست آورده ایم

لاجرم نعمت فراوان یافتیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شاه نعمت‌الله ولی

درد دل بردیم و درمان یافتیم

سوز جان دیدیم و جانان یافتیم

جان ما تا مبتلای عشق شد

از بلایش راحت جان یافتیم

دلبر خود در دل خود دیده ایم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه