باز رستیم از وجود و از عدم
گر نباشد این و آن ما را چه غم
جام می داریم و می نوشیم می
کی بود ما را هوای جام جم
مجلس عشقست و ما مست شراب
جان جانان شاد بنشسته به هم
همدم ما ساقی پر می مدام
خوش بود با همدم خود دم به دم
لطف او ما را نوازش می کند
باشد او در جمله عالم محتشم
هر چه موجود است در دار وجود
جمله موجودند از نور قدم
نعمت الله نقد گنج عشق اوست
هر که نقد او بود او را چه کم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ویژگیهای وجود و عدم میپردازد و بیان میکند که اگر وجود و عدم نباشند، چه غمی وجود دارد. شاعر از شادی و سرمستی در مجلس عشق سخن میگوید که با نوشیدن شراب و بودن در کنار معشوق به وجود میآید. ساقی که مداوم جام می را پر میکند، همدم شاعر است و نوازشهای لطف او را احساس میکند. همچنین اشاره میشود که هر آنچه در عالم وجود دارد، از نور وجود خداست و نعمت عشق الهی، گنجی باارزش است که هر که به آن دست یابد، هیچ چیز کم ندارد.
هوش مصنوعی: ما از آنچه هستیم و آنچه نیستیم رهایی یافتهایم؛ اگر این یا آن وجود نداشته باشد، برای ما چه فرقی میکند؟
هوش مصنوعی: ما با شادی و سروری شراب مینوشیم، زیرا در دلمان اشتیاق و آرزو برای دستیابی به جام جمشید وجود دارد.
هوش مصنوعی: محفل عشق است و ما در حال نوشیدن شراب جانان هستیم و با دل شاد کنار هم نشستهایم.
هوش مصنوعی: دوست همیشگی ما، ساقی، همیشه مشغول پر کردن لیوان است و این همراهی با او برای ما بسیار خوشایند و مداوم است.
هوش مصنوعی: خوشی و محبت او ما را در آغوش میگیرد و آرامش میبخشد، به شرطی که او در میان تمام موجودات با بزرگی و وقار حضور داشته باشد.
هوش مصنوعی: تمامی چیزهایی که در جهان وجود دارند، همگی از نور و روشنی نخستین نشأت گرفتهاند.
هوش مصنوعی: نعمت الهی، عشق او را به عنوان بهترین دارایی معرفی میکند. هر کس که این عشق را داشته باشد، هیچ چیز دیگری برایش کم نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون که زن را دید فغ، کرد اشتلم
همچو آهن گشت و نداد ایچ خم
از صداع قیل و قال ایمن شدم
چاره دستان مستان چون کنم؟
هر که در اصلش بزرگی بوده است
آن ازو هرگز نگردد هیچ کم
پیل کو جز خدمت شاهی نکرد
چون ز آسیب فنا گردد عدم
زاستخوان او اگر پیلی کنی
[...]
لا فضل فی بلد فینا علی بلد
الا لمکة بیت الله والحرم
فانها فضلت من بین سائرها
بحرمة الدین والاسلام و القدم
سوزنی چون دید با عیسی به هم
بخیه با روی او فکندش لاجرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.