چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم
نماند صبرم و جان هم ز پی گسل کردم
برای ساختن هانه بهر سکانش
تمام خاک رهش را به آب گل کردم
گسست رشته جانم چو از کشاکش عشق
به عقد زلف تو آن رشته مشتغل کردم
ز سرخ رویی اگر لاله دم زدی در باغ
به خون دیده ز روی تواش خجل کردم
هلاک شاهدی ای جان مکن به تیغ جفا
بکش به خنجر مژگان که من بحل کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس درد و جدایی سخن میگوید. او در روز وداع با محبوبش تحملش تمام میشود و روحش را در پی جدایی میگسلد. برای ساختن جایی برای محبوبش، همه چیز را به آب و گل میآورد. عشق او چنان قوی است که رشته زندگیاش را پاره میکند و به زلف محبوب خود مشغول میشود. همچنین به زیبایی محبوبش اشاره میکند و اگر گل لالهای سرخ در باغ ببیند، از خجالت اشک میریزد. در نهایت، از محبوبش میخواهد که با جفای خود او را هلاک نکند و به جای آن با زیباییاش، قلبش را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که روز جدایی آن معشوق رسید، صبر و طاقت من از بین رفت و جانم را نیز به دنبال دل کردم.
هوش مصنوعی: برای ساختن یک خانه، تمامی راههای آن را با آب گل آلود کردم.
هوش مصنوعی: وقتی که کشمکشهای عشق باعث شد رشته وجودم بریزد، آن را در پیچ و خم زلف تو مشغول کردم.
هوش مصنوعی: اگر در باغ، لالهای به رنگ سرخ و شاداب شکفتهای، من با دیدن تو و اشک چشمم، خجالت زده شدهام.
هوش مصنوعی: عزیزم، با بیرحمی به معشوقهام آسیب نزن. از چشمانت همانند خنجری استفاده کن، چرا که من در این عشق پیروز شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم
خوشم که سینه به داغ تو متصل کردم
زمانه روزی من کرد گریه های فراق
ز بسکه خنده بر افتادگان دل کردم
دلم که لاف صبوری زدی باول کار
[...]
چنان ز آتش دل سینه مشتعل کردم
که جان آتش سوزنده را خجل کردم
بیا که بی تو دعایم به آسمان نرسد
ز بسکه راه فلک ز آب دیده گل کردم
مکن تأمل و در خانه دل آتش زن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.