بر جُنَید ابلهی گرفت این دَقْ
که چه داری دلیل هستی حق
پیر دم زد ز عالم ارواح
گفت: اغنی الصّباح عن مصباح
صبح را نیست حاجتی به چراغ
نور خود دارد از چراغ فراغ
همه عالم فروغ نور خور است
چه مجال چراغ مختصر است
مهر در تافت از در و دیوار
ذرّه را با فروغ شمع چه کار
ذرّه بود آنکه از خطاب الست
به جواب «بلی» میان در بست
ذرّه از نور مهر تابان است
هم بدو سوی او شتابان است
رشتۀ مهر تا که بر جان بست
یک زمان از طلب فرو ننشست
در هوا چون فلک از آن اِستاد
که هوا را به زیر پا بنهاد
چون در این کوی پای سر کرد او
دست با مهر در کمر کرد او
تا در این حالت پسندیده
شد سراپای او همه دیده
تن او روی و روی او دیده ست
بودنی بوده، دیدنی دیده ست
او به مطلوب خویشتن برسید
کوری آنکه مینیارد دید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره جنید ابلهی است که به موضوع وجود و هستی حق میاندیشد. در اینجا، پیر و روحانی به او میگوید که صبح به چراغ احتیاج ندارد، چون نور خود را دارد. تمامی جهان از نور خورشید بهرهمند است و نیازی به چراغهای کوچک ندارد. ذرهای که به حقیقت معرفت میرسد، در مقابل نور مهر قرار میگیرد و به سوی آن شتابان میدود. جنید در جستجوی حقیقت و معرفت، با مهر در قلب خود متصل میشود و در نهایت به اهداف خود میرسد. در پایان، او برتر از آنانی است که نمیتوانند حقیقت را ببینند.
هوش مصنوعی: آدم نادانی از جُنید پرسید که چه چیزی دلیلی بر وجود خداوند است.
هوش مصنوعی: پیر گفت: صبح خود بهحدی روشن است که نیازی به چراغ ندارد.
هوش مصنوعی: صبح به نور خودش احتیاج ندارد و نیازی به چراغ ندارد چون در حجاب شب قرار ندارد و از تاریکی رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: تمام جهان روشنیاش از نور خورشید است و جایی برای نور کم و کوچک چراغ نیست.
هوش مصنوعی: عشق و محبت در فضای اطراف بهقدری قوی و روشن است که نیازی به نور شمع نیست؛ حتی ذرهای کوچک هم نمیتواند در برابر آن قدرت عشق مقاومت کند.
هوش مصنوعی: کسی که در پاسخ به فرمانی از طرف خداوند در عالم الست، گفت «بله»، فقط یک ذرّه است و در مقابل عظمت و بزرگی خداوند محصور و محدود است.
هوش مصنوعی: ذرهای از نور خورشید میدرخشد و در عین حال، به سمت او با شتاب حرکت میکند.
هوش مصنوعی: درست است که عشق به جان تعلق میگیرد، اما این عشق به قدری عمیق و قوی است که هیچگاه از جستوجو و طلب آن کم نمیشود.
هوش مصنوعی: در آسمان مانند دایرهای بزرگ ایستادهاست، بهگونهای که هوای زیر پا را نادیده گرفته است.
هوش مصنوعی: وقتی او در این مسیر قدم گذاشت، با دست محبتش آن را به کمر خود بست.
هوش مصنوعی: در این حالت زیبا و دلنشین، همه چشمها مجذوب جمال او شدهاند.
هوش مصنوعی: وجود او مانند رو و چهرهاش، چیزی است که قابل مشاهده است و دیدن آن، تجربهای است که درک میشود.
هوش مصنوعی: او به خواسته خود دست یافت، بیخبر از آنکه چه کسانی نمیتوانند او را ببینند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.