بجای سخن گر بتو جان فرستم
چنان دان که زیره بکرمان فرستم
تو دلدار اهل دلی شاید ار من
بدلدار صاحب دلان جان فرستم
سخن از تو و جان ز من این به آید
که تو این فرستی و من آن فرستم
اگر چه من از شرمساری نیارم
که شبنم سوی آب حیوان فرستم
تویی بحر معنی و من تشنهٔ تو
نگویی زلالی بعطشان فرستم؟
چو قانون فضلم نجاتست جان را
شفایی بیمار نالان فرستم؟
و گرچه من از حشمت تو نیارم
که پای ملخ زی سلیمان فرستم
ازین شمسه نوری بخورشید بخشم
وزین پنجه زوری بدستان فرستم
برِ برق رخشنده آتش فروزم
سوی ابر غرنده باران فرستم
بخندد بسی معدن لعل بر من
که خرمهره سوی بدخشان فرستم
بکوری کند حمل صاحب بصیرت
که سرمه بسوی سپاهان فرستم
خُواریست گوسالهٔ سامری را
سزد گر بموسی عمران فرستم؟
تو نظم مرا خود گهر گیر یکسر
پسندم که گوهر سوی کان فرستم؟
گر از شاخ بی برگ خود خشک برگی
بر آن درخت گل افشان فرستم
پراگنده گویم شود نام ترسم
بدان جمع اگر زین پریشان فرستم
بریحان گری عیب باشد اگر من
سوی باغ فردوس ریحان فرستم
منم مالک آتش طبع حاشا
که خاشاک گلخن برضوان فرستم
چه عذر آورم گر طنین مگس را
سوی بلبلان سحرخوان فرستم
تبر خورده شاخی بگلزار بخشم
خزان دیده برگی ببستان فرستم
کواکب بخندند چون صبح بر من
که ذره بخورشید تابان فرستم
شفق وارم از شرم رو سرخ گردد
که کوکب بر ماه تابان فرستم
تو ای یوسف مصر دولت نگویی
بشیری بمحزون کنعان فرستم؟
تنی را که رنجیست راحت نمایم
دلی را که دردیست درمان فرستم
سوی سیف فرغانی آن مخلص خود
چو دانا خطابی بنادان فرستم
بمن گر سخن از پی آن فرستی
که تا من سخن در خور آن فرستم
صف لشکر من ندارد سواری
که با رستم او را بمیدان فرستم
من از همت تو چو آنجا رسیدم
که بار فصاحت بسحبان فرستم
بمنشور سلطان ولایت گرفتم
خراج ولایت بسلطان فرستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عشق و ارادت خود به معشوق پرداخته و ابراز میکند که جایگاه و ارزش معشوق را در زندگیاش به خوبی درک میکند. او میگوید که به جای گفتارهای بیمحتوا، جان و دلش را به او تقدیم میکند و همه محبتها و احساساتش را به سمت او میفرستد. شاعر همچنین از شرمساری و عدم تواناییاش در ابراز کامل عشق در برابر بزرگی معشوق میگوید و تلاش میکند تا کوچکترین بخش از دلش را به معشوق هدیه کند. او به توصیف طبیعت و زیباییهای آن میپردازد و در نهایت به این نتیجه میرسد که تمام گفتارها و احساساتش در راستای فرستادن عشق و ارادت به سوی معشوق است. در واقع، این شعر تجلی بیرونی عشق معشوق و نیاز شاعر به اوست.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به جای گفتن کلامی، جانم را به تو تقدیم کنم، بدان که این مانند فرستادن دانههای زیره به کرمان است؛ یعنی کاری بیفایده و نادرست.
هوش مصنوعی: شاید تو محبوب افرادی هستی که دلشان به عشق گره خورده، اما من که دل دادهام، جانم را برای دلدادگان فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: من از تو سخن میگویم و جانم در اختیار توست؛ این رابطه باعث میشود که تو چیزی را بفرستی و من نیز پاسخی بدهم.
هوش مصنوعی: هرچند به خاطر خجالت نمیتوانم پیامی به آب زندگی بفرستم، اما احساساتم عمیق و واقعی است.
هوش مصنوعی: تو دریايی از معنا و من تشنهٔ تو هستم، چرا به عطش من پاسخ نمیدهی؟
هوش مصنوعی: اگر فضیلت من نجاتدهنده است، آیا من نیازی ندارم که جان بیمار و نالان را درمان کنم؟
هوش مصنوعی: هرچند که من از مقام و شکوه تو در حدی نیستم که بتوانم مانند ملخهایی که در خدمت سلیمان بودند، به تو خدمت کنم.
هوش مصنوعی: از این نور تابناک یک پرتویی به آفتاب میفرستم و از این قدرتی که دارم پاسخی به دست شما میدهم.
هوش مصنوعی: به نور درخشان آتش، نشانهای از خودم را به سمت ابرهای غران و بارانزا میفرستم.
هوش مصنوعی: بسیار خندیده میشود بر من که من سنگهای قیمتی را به سوی بدخشان میفرستم.
هوش مصنوعی: انسانی که قدرت بینایی و بصیرت دارد، قادر است به درستی مسیر را پیدا کند و در سختیها و تاریکیها نیز راه خود را بیابد، همچنان که سرمه (داروی تقویت چشم) در دست کسی است که میتواند آن را به سمت جایی فرستد که نیاز دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای آن است که اگر گوساله سامری که نماد گمراهی و نافرمانی است، به موسی بن عمران ارسال شود، سزاوار است که به او ارائه شود. به عبارتی دیگر، این بیانگر این است که افراد گمراه و نافرمان باید به هدایت و اصلاح فرستاده شوند.
هوش مصنوعی: من خود را در دست تو میگذارم و تمام زیباییها و ارزشهای خود را به تو تقدیم میکنم، آیا تو میخواهی که من همواره در کنار تو باشم یا اینکه به مکانی دیگر بروم؟
هوش مصنوعی: اگر از شاخۀ بیبرگ خود، خوشهای خشک برای آن درخت گلدار بفرستم، امیدوارم که زیباییاش را به او منتقل کنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم با گفتن واژهها و الفاظ پراکنده، نامی از ترس خود ببرم، از این که نتوانم به درستی بیان کنم و همه چیز را به هم بریزم، میترسم.
هوش مصنوعی: اگر من به باغ بهشت گلهای خوشبو بفرستم، این کار ایرادی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: من صاحب شعلههای آتش درون خودم هستم و هرگز اجازه نمیدهم که خاکستر و زبالههای آتش به بهشت ملحق شود.
هوش مصنوعی: چه دلیلی دارم اگر صدای مگس را به سمت بلبلان خواننده صبح ارسال کنم؟
هوش مصنوعی: من枝 شکستهام را به گلزار هدیه میزنم و از آنجا که خزان را دیدهام، برگی از بهار را به باغ میفرستم.
هوش مصنوعی: ستارهها چون صبح به من میخندند که من ذرهای از نور خورشید درخشان برایشان میفرستم.
هوش مصنوعی: من چون شفق از شرم سرخ میشوم، وقتی که تصمیم میگیرم ستارهای را به سمت ماه تابان بفرستم.
هوش مصنوعی: ای یوسف مصر، آیا نمیتوانی نوید خوشی را به من برسانی و غم کنعان را برطرف کنی؟
هوش مصنوعی: من به کسی که در رنج است، آرامش میبخشم و برای دل کسی که درد دارد، درمانی میآورم.
هوش مصنوعی: به سمت سیف فرغانی، آن خدمتگزار خودم، پیامی میفرستم به دانایان که باید از نادانان فراگیرند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با من حرف بزنی، باید آنقدر آماده باشی که من هم بتوانم با کلامی مناسب پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: هیچ کس در سپاه من نیست که بتوانم او را به میدان بفرستم تا با رستم مبارزه کند.
هوش مصنوعی: من از تلاش و اراده تو به جایی رسیدم که میتوانم اندیشههای خود را به زیبایی و شیوا بیان کنم.
هوش مصنوعی: من از قدرت و مقام سلطنت بهرهمند شدم و در برابر این مقام، مالیات آن را به پادشاه خواهم پرداخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به حمد و ثنا چون کنم رای نظمی
نه دشوار گویم نه آسان فرستم
ولیکن به حامی جناب حمیدی
اگر وحی باشد هراسان فرستم
ز فضل و هنر چیست کان نیست او را
[...]
حزین، از تقاضای همّت برآنم
که خوان سخن را به اخوان فرستم
ز شوری که از سینه ام موج زن شد
به زخم جگرها، نمکدان فرستم
زکلک عراقی نژاد خود، از هند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.