عشق تو دردست و درمانش تویی
هست عاشق صورت و جانش تویی
آنچه در درمان نیابد دردمند
هست در دردی که درمانش تویی
سالک راه تو زاول واصلست
کین ره از سر تا بپایانش تویی
عاشقت کی گنجد اندر پیرهن
چون ز دامن تا گریبانش تویی
ما و تو این هر دو یک معنی بود
کآشکارش ما و پنهانش تویی
عاشق روی ترا در دین عشق
غیر تو کفرست و ایمانش تویی
دل بتو زنده است همچو تن بجان
این خضر را آب حیوانش تویی
خوشه خوشه کشت هستی جوبجو
زرع بی آبست و بارانش تویی
این غزل شطح است و قوالش منم
وین سخن حق است (و) برهانش تویی
منطق الطیر سخنهای مرا
کس نمی داند سلیمانش تویی
سیف فرغانی از آن بر نقد شعر
سکه زین سان زد که سلطانش تویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و حقیقت وجودی است که در آن معشوق جایگاه اصلی را دارد. شاعر به توصیف عشق و علاقۀ عمیق خود به معشوق میپردازد و بیان میکند که تمامی دردها و درمانها در وجود او خلاصه میشود. او همچنین به وحدت میان عاشق و معشوق اشاره دارد و میگوید که هر دو یک معنی دارند. عشق بدون معشوق بیمعناست و معشوق به نوعی منبع حیات و انرژی برای دل عاشق است. در نهایت، شاعر خود را به عنوان قوال و بیانگر این حقایق میشناسد و معشوق را به عنوان حقیقتی برتر و اصلی در این مسیر معرفی میکند.
هوش مصنوعی: عشق تو در درون من وجود دارد و تو هوای آن را داری، چون عاشق چهره و روح تو هستم.
هوش مصنوعی: هر کسی که دردی دارد، اگر درمان آن درد را در وجود تو بداند، میتواند امید پیدا کند که تو راهی برای رفع آن مشکل ارائه بدهی.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر تو حرکت میکند، از آغاز تا پایان، تو را با تمام وجودش درک میکند و در واقع تو خود آن مسیر هستی.
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر بزرگ و وسیع است که در هیچ لباس و پوششی نمیتواند جا بگیرد؛ چون از دامن تا گردن او، همهجا تو هستی.
هوش مصنوعی: ما و تو در اصل یک ویژگی داریم؛ آنچه که واضح است از جانب ما نشان داده میشود و آنچه که پنهان است به تو مربوط میشود.
هوش مصنوعی: عاشق چهره تو در عشق، هر چیزی جز تو را کفر میداند و تنها ایمانش تو هستی.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو زنده است، همانطور که بدن نیازمند جان است. تو برای خضر، نماد جاودانگی و زندگی هستی.
هوش مصنوعی: زندگی به شکل خوشههایی از کشت و کار است که بدون آب و باران، تنها در خیال و ذهن تجلی مییابند و تو آن باران و آب حیاتبخش هستی.
هوش مصنوعی: این شعر مربوط به موضوعی عمیق و عرفانی است. گوینده به نوعی از بیان و بیانی از حقیقت اشاره میکند. او خود را به عنوان یک سخنگو یا قوال معرفی میکند که در حال بیان حقایق است، و در عین حال، به شخص دیگری اشاره میکند که دلیل و برهان این سخن است. به عبارت دیگر، گوینده به ارتباط بین سخنان خود و حقیقتی عمیقتر که در وجود دیگری نهفته است، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: کسی سخنان من را نمیفهمد، اما تو تنها کسی هستی که درک میکنی.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی به زیبایی شعر خود را با ارزش و اهمیت خاصی توصیف میکند، به گونهای که میگوید تو، سلطان شعر و ادب هستی و آثارش مانند سکهای با ارزش در جهان شعر درخشش دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوش آن دردی که درمانش توئی
خرّم آن راهی که پایانش توئی
گر به سر پویم ره مقصود را
غم ندارم زانکه پایانش توئی
کی هوای بوستانش در سر است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.