گنجور

 
سیف فرغانی

هرکس از عشق می زند نفسی

عاشق تو به جز تو نیست کسی

شکرستان حسنی و ماییم

شکرستان حسن را مگسی

نظری سوی ما گدایان کن

کندرین حسرتند خلق بسی

در دل هرکسی ز تو سوزی

در سر هریکی ز تو هوسی

از پی صید ما میفکن دام

که ز دست تویم در قفسی

شرمسارم که بهر خدمت تو

جز بجانیم نیست دست رسی

ای که در پیش تیز می رانی

یکدم اندیشه کن ز بازپسی

بتو پیوست سیف فرغانی

نتوانم جدا شدن نفسی

ببرد با خودش ببستانها

خویشتن چون بآب داد خسی

 
 
 
مسعود سعد سلمان

ای بد از نیک فرق کرده بسی

قدر دعوی شناخته ز خسی

بده انصاف حق که هست امروز

دانشت را تمام دست رسی

به تکلف چنین سخن خیزد

[...]

عراقی

گفتمش: مثل این نگفته کسی

گفت: ازین نوع گفته‌اند بسی

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه