ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من
بریده نیست ز وصلت امیدواری من
از آرزوی تو در خاک و خون همی گردم
بیا و عزت خود باز بین و خواری من
در اشتیاق تو شبها چنان بنالیدم
که خسته شد دل شب از فغان و زاری من
غم تو خوردم و خون شد دلم جزاک الله
که خوش قیام نمودی بغمگساری من
مرا غم تو بباطل همی کشد، چه شود
اگر برآری دستی بحق گزاری من
ز صبر و عقل درین وقت شکرها دارم
که در فراق تو چون می کنند یاری من
جماعتی که مرا منع می کنند از تو
ببین قساوت ایشان و بردباری من
فسرده طبع نداند که از سر سوزست
چو شمع در غم عشق تو پایداری من
وفا و مهر تو را من بدان جهان ببرم
گمان مبر که همین بود دوستداری من
مرا از آمد و شد نزد تو چه حاصل بود
بجز ملامت خصمان و شرمساری من
ز تند باد فراق تو سیف فرغانیست
بسان برگ خزان (ای) گل بهاری من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوقش سخن میگوید. او اگرچه از یاری معشوق بینصیب است، اما امید به وصالش را از دست نمیدهد. شاعر با اشتیاق و اندوه شبها را به فریاد و ناله میگذراند و از غم معشوقش دلش به درد آمده است. او به کسانی که او را از عشق معشوقش منع میکنند، بیتوجهی میکند و در قلبش وفا و محبت به او را حفظ میکند. در نهایت، شاعر نشان میدهد که فراق و دوری از معشوقش او را به شدت آزار میدهد، اما عشقش به او پایدار است.
هوش مصنوعی: اگر چه از محبت و همراهی من رهایی یافتی، اما امید من به وصالت همچنان قطع نشده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر آرزوی تو همچون خاک و خون میگردم، بیا و ارزش والای خودت را ببین و به ذلت من توجهی نکن.
هوش مصنوعی: در انتظار تو، شبها به قدری ناله و زاری کردم که دل شب هم از صدای من خسته شد.
هوش مصنوعی: من به خاطر غم تو ناراحت شدم و دلم به درد آمد. خداوند تو را پاداش نیکو دهد که در مقابل غمهای من، اینگونه با وقار و استقامت ظاهر شدی.
هوش مصنوعی: غم و اندوه تو مرا حتی به بیدلی میکشاند، چه مشکلی دارد اگر دستی به حق برآوری و به من کمک کنی؟
هوش مصنوعی: در این لحظه، بخاطر صبر و دانشی که دارم، شکرگزارم. زیرا در دوری تو، مثل دیگران، نمیتوانند به من کمک کنند.
هوش مصنوعی: به گروهی که مرا از سمتی دور میکنند، نگاه کن تا ببینی چقدر بیرحم و سختدل هستند، و در مقابل من چقدر صبر و تحمل دارم.
هوش مصنوعی: طبع خسته و افسرده نمیداند که چهقدر از درون میسوزم. مثل شمعی که در عشق تو میسوزد و در برابر مشکلات مقاومت میکند.
هوش مصنوعی: من وفاداری و محبت تو را به همه جا میبرم، اما فکر نکن که همین مقدار از دوست داشتن من کافی است.
هوش مصنوعی: برای من از رفت و آمد به نزد تو چه سودی داشت جز این که خصومت دشمنان را به سرزنش و شرمساری من منجر شد؟
هوش مصنوعی: از تند باد دوری تو، حال من مانند برگهای پاییزی است، ای گل بهاری من.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه نیست ترحم ترا بزاری من
نمی شود ز تو قطع امیدواری من
بجور کشت مرا در وفای تو اغیار
ترا چه شد که نکردی بلطف یاری من
شدم فتاده تر از خاک ره نکرد کسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.