نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگرداند
ز سگ کمتر بود آنکس که رو زین در بگرداند
مرا دل داد ار دلبر نتابم رو نه پیچم سر
گدای نان طلب دیدی که روی از زر بگرداند
مرا بدگوی از آن حضرت همی خواهد که دور افتم
نپندارم که گردون را چو گاو آن خر بگرداند
بقطع دوستی آنجا که دشمن در میان آید
دو یار ناشکیبا را ز یکدیگر بگرداند
رقیب تیزخو ترسم که ما را بگسلد از وی
مگس را بادزن باشد که از شکر بگرداند
همی خواهم که در بزمش صراحی وار بنشینم
بگرد مجلسم تا چند چون ساغر بگرداند
ازین آتش که در من زد عجب نبود که در عالم
برای آب حیوانم چو اسکندر بگرداند
چو گندم اندرین طاحون خورم از سنگ او کوبی
چو آبم گر روان دارد چو چرخم گر بگرداند
ز چون من دوستی رغبت بدشمن می کند آری
چو سنگ از زر شود افزون تر ازو سر بگرداند
بطبع آتشی با آنکه بر خاک درت هر شب
بآب چشم خونینش زمین را تر بگرداند
بگوشت در نمی آید فغان سیف فرغانی
که هرشب گوش گردون را بناله کر بگرداند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دل و عشق و مشکلاتی است که در روابط انسانی پیش میآید. شاعر بیان میکند که افرادی که از عشق خود دور شوند، حتی از سگ هم بیارزشتر هستند. او از مشکلات و بدگوییهایی میگوید که ممکن است او را از معشوقش دور کند و تأکید میکند که دوستی واقعی در شرایط سخت آزمایش میشود. همچنین، او به احساسات عمیق و دردهایی اشاره میکند که عشق به او تحمیل میکند و از آرزوی نشستن در جمع دوستان و عشق خود سخن میگوید. در نهایت، نویسنده به ناپایداری زندگی و عشق و تغییرات آن اشاره میکند و بر احساسات عمیق خود تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: کسی که دلش از محبوبش برگردد، انسان اهل دلی نیست و در واقع به اندازه یک سگ هم ارزش ندارد. کسی که رو از در محبوبش برگرداند، واقعاً مقام و ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر دلبرم بیاعتنا باشد و به من روی نیاورد، نمیتوانم سر را از گدایی نان بگردانم. آیا ندیدی که او از طلا و زر رو برگردانده است؟
هوش مصنوعی: من از بدگوییهایی که دیگران درباره آن شخص میکنند ناراحت نمیشوم، چون نمیخواهم خود را درگیر کارها و حرفهای بیارزش دیگران کنم. با این حال، نمیتوانم مانند دورانی که گردون (سرنوشت) به دست موجودی بیاراده میچرخد، روی من تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی دشمنی وارد رابطهای شود، میتواند دو دوست صمیمی را از یکدیگر دور کند و آنها را به نزاع و درگیری بکشاند.
هوش مصنوعی: رقیب حسابی مهارت دارد و میترسم که ما را از او جدا کند. مثل اینکه مگس را بادزن از شکر دور میکند.
هوش مصنوعی: دوست دارم در مهمانی او مانند یک پیاله شراب نشسته و اطرافم را تماشا کنم، تا ببینم او چقدر در اطراف خود گردش میکند و نوشیدنیها را میچرخاند.
هوش مصنوعی: از این آتشی که در وجودم شعلهور است، شگفتی نیست که در این دنیا برای من مانند آب حیات، اسکندر را به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: من مانند گندمی هستم که در آسیاب میکوبند؛ اگر از سنگ آسیاب تغذیه شوم، خرد میشوم. اگر آب باشم، جریانی دارم و اگر مانند چرخ بچرخم، در حرکت خواهم بود.
هوش مصنوعی: دوستی کردن با من باعث میشود که دشمنی برای او جالب باشد. مثل این که اگر سنگی تبدیل به طلا شود، دیگر کسی به آن توجه نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: این شعر به قدرت و تأثیر آتش اشاره دارد، هرچند که این آتش به لحاظ ظاهری ممکن است در برابر عنصر زمین کمجان به نظر برسد. در واقع، آتش به گونهای است که با وجود اینکه روی خاک قرار دارد، از عشق و احساسات عمیق خود، زمین را با اشکهایش مرطوب میکند. این تصویر نشاندهنده وجود عشق و شور و هیجان در دل شخص است که حتی میتواند بر محیط اطرافش تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که صدای ناله و فغان سیف فرغانی به گوش کسی نمیرسد و هیچکس به آن توجه نمیکند. او هر شب با نالهاش به آسمان میزند، اما هیچکس به آن گوش فرا نمیدهد و گویی در دنیای اطرافش بیاثر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.