تویی که زلف و رخت رو بکفر و دین دارد
که هر دوتا با بد رنگ آن و این دارد
کسی که نقش رخ و زلف تست در دل او
موحدیست که در سینه کفر و دین دارد
حدیث زلف تو بسیار گفتم و چکنم
مرا غم تو پریشان سخن چنین دارد
چه دلبری تو که نازاده مریم حسنت
هزار عیسی گویا در آستین دارد
بزیر سایه زلف از قفات می تابد
همان شعاع که خورشید در جبین دارد
چو آفتاب رخت دید آسمان می خواست
که همچو سایه تراروی بر زمین دارد
خط تو سلسله از مشک بر قمر بندد
لب تو پای مگس را در انگبین دارد
بتلخ گویی آن لب شکایت از که کنم
چو بخت شورمنش هر زمان برین دارد
بغمزه ریخته ای خون سیف فرغانی
مگر که چشم تو از مردمی همین دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند. او میگوید معشوقهاش زلف و چهرهای دارد که نه تنها برای او بلکه برای همه کس زیبایی ایجاد کرده و در دلها اثر گذاشته است. شاعر بیان میکند که عشق و غم او، او را به سخن گفتن درباره زیباییهای معشوقه واداشته و او چگونه تحت تأثیر ناز و دلربایی او قرار دارد. در توصیفاتش از زلف و رخسار معشوقه، او به تاثیرات عمیق و شکوه این زیبایی بر روی آسمان و زمین و حتی بر سایر موجودات اشاره میکند. در پایان، شاعر از احساساتش درباره این عشق و غم ناشی از آن سخن میگوید و به نوعی به درد و رنجی که از این عشق میکشد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که زیبایی و جذابیتت به قدری قوی است که هم میتواند افرادی را به کفر وادارد و هم به دین. هر دو جنبه به خوبی در تو وجود دارد و به نوعی از رنگهای مختلفی بهرهمند است.
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی و شمایل تو را در دل خود دارد، به حقیقت فردی مومن است که در درونش هم دلی با خدا و هم شک و سرگشتی نسبت به باورهای مذهبی دارد.
هوش مصنوعی: من دربارهی موهای تو بسیار سخن گفتهام، اما نمیدانم چرا غم تو باعث شده که دچار سردرگمی شوم و نتوانم خوب حرف بزنم.
هوش مصنوعی: تو چه زودفریبی که زیباییات به قدری است که مریم، دختری که به ناز معروف است، میتواند هزار عیسی را در آغوش خود داشته باشد.
هوش مصنوعی: زیر سایه موهای معشوق، نوری میتابد که همانند نوری است که خورشید از پیشانی خود دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب چهرهات را میبیند، آسمان آرزو میکند که مانند سایهات بر زمین گسترده شود.
هوش مصنوعی: نوشتههای تو مانند رشتهای از مشک، زیبا و جذاب است و لبهایت همچون عسل، شیرینی و وسوسهکنندهاند، بهطوریکه مگس نیز بهسوی آن جذب میشود.
هوش مصنوعی: لبی که به تلخی سخن میگوید، از چه کسی باید شکایت کنم، وقتی که بخت بدش همیشه بر من سایه افکنده است؟
هوش مصنوعی: با نگاه فریبندهات خون سیف فرغانی را به زمین ریختهای، مگر اینکه چشمانت همین مقدار از انسانیت را دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
بتی که او نسب از لعبتان چین دارد
به روز پاک بر از شب هزار چین دارد
شب سیاه نباشد قرین روز سفید
بس او چگونه شب و روز را قرین دارد
به زلف و جعد همه سال پرخم و شکن است
[...]
زبان و خاطر من رای افرین دارد
غلام آنم کورا خرد برین دارد
بگو که: برکه؟ برآنکس که او بفتوی عقل
هرآنچه دارد در خورد آفرین دارد
برآنکه فضل و هنر مونس و ندیم ویند
[...]
تو خود جفا نکنی بیگناه بر بنده
وگر کنی سر تسلیم بر زمین دارد
به نیشی از مگس نحل برنشاید گشت
از آنکه سابقهٔ فضل انگبین دارد
دلم هوای چنان سرو نازنین دارد
که مشگ سوده بر اطراف یاسمین دارد
ز مهر زهره جبینی شدم ستاره فشان
که داغ بندگیش ماه بر جبین دارد
هزار عاقل فرزانه گشت دیوانه
[...]
کدام صحبت پنهان تو را چنین دارد
که رخش رفتنت از بزم ما به زین دارد
ز پند پشت کمانت که سخت کرده چنین
که پیش ما همه دم ابروی تو چنین دارد
ز اختلاط نسیمی مگر هوا زدهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.