در این تفکرم ای جان که گر فراق افتد
مرا وصال تو دیگر کی اتفاق افتد
همین بس است ز هجران دوست عاشق را
که قدر وصل بداند چو در فراق افتد
به درد هجر شدم مبتلا از آن هردم
صدای نالهٔ من اندر این رواق افتد
مرا ز تلخی آن وارهان و آنگه زهر
به دست خویش به من ده که بر مذاق افتد
ز هجرت ای بت خورشید رو من آن ماهم
که از خسوف برسته است و در محاق افتد
ز فرقت گل روی تو بنده دور از تو
چو بلبلیست که از جفت خویش طاق افتد
گر اجتماع دگر باره دیر دست دهد
میان روح و بدن زود افتراق افتد
به اشک شسته شود نامه گر در او سخنم
به ذکر آرزو و شرح اشتیاق افتد
ز جورها که تو با بنده کردهای در روم
عجب مدار گر آوازه در عراق افتد
بُوَد که بوی وی آرد به سیف فرغانی
نسیم باد بهاری گر اتفاق افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نسیم باد بهاری گر اتفاق افتد
که ره گذار تو بر جانب عراق افتد
چو بگذری بسر کوی یار من برسان
سلام من اگرش هیچ بر مذاق افتد
بدان نگار که گرماه روی او بیند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.