اگر خورشید و مه نبود سعادت با درویش را
وگر مشک سیه نبود همان حکم است مویش را
ز شرق همت عشاق همچون صبح روشن دل
چه مطلعهای روحانیست مر خورشید رویش را
سزد از عبهر قدسی و از ریحان فردوسی
اگر رضوان کند جاروب بهر خاک کویش را
مقیم خاک کوی او بیک جو برنمی گیرد
بهشت هشت شادروان و نقد چار جویش را
کسی کو کم نکرد (دنیا) نیابد در رهش پیشی
کسی کو گم نگشت از خود نشاید جست و جویش را
گروهی کز غمش چون عود می سوزند جان خود
ز هر رنگی که می بینند می جویند بویش را
چو حلاج از شراب عشق او شد مست لایعقل
نمی کردند هشیاران تحمل های (و) هویش را
چو در میدان عشق او نه مرد جست و جو بودم
بمن کردند درویشان حوالت گفت و گویش را
ز صدر سینه هر ساعت توان دلرا برون کردن
ولی نتوان برون کردن ز دل مرآرزویش را
ز خون دل روان کردست جویی سیف فرغانی
ندانم تا چو سیل این جو چه سنگ آرد سبویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیباییهای الهی و انسانی است و به تمایزات بین دنیا و آخرت، و سعادت واقعی اشاره دارد. شاعر نشان میدهد که اگر چیزهایی مثل خورشید و عطر مشک وجود نداشتند، سعادت و زیبایی در زندگی انسانها وجود نداشت. همچنین، عشق و درک معنوی از این عشق را مهم میداند و به تبیین احساسات عاشقانه و چالشهایی که عاشقان با آن مواجهاند، میپردازد. در نهایت، شاعر به اهمیت جستجوی حقیقت و عشق در زندگی اشاره میکند و به درد و رنجهای عاشقان و حسرتی که با آنان همراه است، میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر خورشید و ماه نبود، خوشبختی در زندگی درویش هم وجود نداشت و اگر مشک سیاه نبود، موی او نیز همین سرنوشت را داشت.
هوش مصنوعی: از سمت شرق، اراده و تلاش عاشقان مانند صبحی روشن و دلانگیز است. چقدر زیبا و روحانی است که خورشید چهرهاش را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که اگر فرشتگان مقدس و ریحان و گلهای بهشتی، برای پاک کردن خاک کوی محبوب از رضوان و بهشت بیایند، این کار سزاوار و شایسته است. این بیان نشاندهنده عظمت و ارادت به محبوب و اهمیت پاکیزگی و زیبایی در دنیای عشق و دوستداشتن است.
هوش مصنوعی: کسی که در خاک کوی او زندگی کند، به هیچ چیز جز یک جرعه از آن محله دل نمیبندد، حتی بهشتهای زیبا و ثروتهای دنیوی.
هوش مصنوعی: کسی که کمبود و نادانی ندارد، در مسیر زندگیش هیچکس نمیتواند به او برتری پیدا کند. و کسی که خود را گم نکرده، شایسته نیست که به دنبال او بگردند.
هوش مصنوعی: گروهی از مردم به خاطر غم و اندوه خود مانند چوب عودی میسوزند و جانشان را در درد و رنج میگذرانند. آنها از هر رنگ و حالت که در اطرافشان میبینند، بوی آن را میطلبند و به دنبال تجربههای جدید هستند.
هوش مصنوعی: همچون حلاج که به خاطر عشق او مست و خوابآلوده شد، هشیاران نمیتوانستند تحمل جنون و شیفتگیاش را داشته باشند.
هوش مصنوعی: زمانی که در میدان عشق او به جستجو پرداختم، درویشان مرا به گفتگو با او معرفی کردند.
هوش مصنوعی: هر لحظه میتوان از دل احساسات و عواطف خود را بیرون آورد، اما نمیتوان آرزوها و خواستههای واقعی را که در دل داریم، از آن جدا کرد.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی از دل زخمهایش جوی آبی جاری کرده است، نمیدانم این جوی مانند سیل چه سنگینی بر ظرفش خواهد آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنم نظاره چون بی پرده رخسار نکویش را؟
که من پوشیده دارم از دل خود آرزویش را
خبر از حسرت سرشار من زان لب کسی دارد
که خالی آورد از چشمه حیوان سبویش را
دلش چون موج می لرزد ز بیم عاقبت دایم
[...]
ادا سازد به خاموشی، لب او گفتگویش را
نیارد در گریبان غنچه پنهان کرد بویش را
ز لخت دل، خیابان گلستانیست مژگانم
خزان نبود بهار خارخار آرزویش را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.