ای نور دیده دیده ز (روی) تو نور یافت
جان حزینم از غم عشقت سرور یافت
خورشید سوی مشرق از آن راه گم نکرد
کز روی همچو ماه تو هر روز نور یافت
از نفحه هوای تو جان را میسر است
آن زندگی که قالبش از نفخ صور یافت
بی رهبر عنایت تو بنده جای خود،
گرچه بسی دوید، ز کوی تو دور یافت
ایوب وار دل ز پی نعمت وصال
بر محنت فراق تو خود را صبور یافت
جز وصف حسن صورت زیبای تو نکرد
معنی چو بر مظنه خاطر ظهور یافت
رویت بسوی کعبه وصلت دلیل شد
آنرا که از شعایر عشقت شعور یافت
موسی مناقب تو در الواح خویش خواند
داود وصف حسن تو اندر زبور یافت
گرچه بسیف میل نکردی ولی ورا
نی میل کم شد و نه ارادت فتور یافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر دل که در حظیرهٔ حضرت حضور یافت
سرش سریر خود ز سرای سرور یافت
طیار گشت در افق غیب تا ابد
هر کو ازین سرای حوادث عبور یافت
از قرص مهر و گردهٔ مه کم نواله کن
[...]
باطل اگر به قتل تو چندی سرور یافت
حق را مباد غم که ازین ره ظهور یافت
نور ولایت اسدالله ظهور یافت
زین نور دهر بهجت و گیتی سرور یافت
ارض و سما تجمل الله نور یافت
شاهد ز غیب آمد و جانان حضور یافت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.