گنجور

 
۱۹۸۲۱

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - در تحمل نکردن زور

 

... برهنه زخم های سخت خوردن

پیاده راه های دور رفتن

میان لرز وتب با جسم پر زخم ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۲۲

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۱ - دریغ و آه امین

 

... رسید روز حیاتش به شامگاه امین

جدا شد از بر یاران به نیمه راه حیات

نبود اگرچه ز یاران نیمه راه امین

امین تجار آن سید ستوده که بود ...

... غنوده در کنف رحمت اله امین

نبرده بود ز راهش چو خواجگان دگر

غرور دولت و سودای مال و جاه امین ...

... زمان هجرت و آن دوره سیاه امین

ز حبس و نفی نرنجید و راه کج نگرفت

که صدق و راستیش بود تکیه گاه امین ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۲۳

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - تاریخ تونل راه لرستان

 

به عهد پهلوی شاه جوانبخت

که بادش دولت و اقبال همراه

بیامد لشکری تا قوم لر را

به آداب تمدن سازد آگاه

هم از مرز لرستان شاه راهی

کشد تا خاک خوزستان به دلخواه

به ره در پافشاری کرد این کوه

گرفت از فرط نادانی سر راه

به امر خسروش در هم شکستند ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۲۴

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱ - حرکت جوهری

 

... تا دهندش ره به والا محفلی

محفلی کانجا نیابد هیچ راه

جز وجود کاملی یا اکملی ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۲۵

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۳ - سنجر و امیر معزی

 

... به ترک دوست نگویم به هیچ تهدیدی

به راه غیر نپویم به هیچ تحذیری

به پیشگاه جلال خدا معاذالله ...

... نه زین عوانان در انتظار تقدیری

به رغم سنت دیرین و راه و رسم مهان

نداشت حرمت چو من پیری ...

... به ماه بهمن گفتم یکی قصیده که بود

ز راه و رسم بزرگی بزرگ تصویری

گر آن سخن ها بر سنگ خاره گشتی نقش ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۲۶

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - شیر باش نه کژدم

 

... ای نور چشم این دو بود عین مردمی

یا راه خیر خلق سپردن به حسن خلق

یا راه خیر خویش سپردن به خرمی

ور زان که همت تو به آزار مردمست ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۲۷

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - جوابی به قطعه محمود فرخ

 

... عبید اجنبی و خصم جان ایرانی

نه هوش فطری و نی رسم و راه مکتبی

نه حس ملی و نی شیوه مسلمانی ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۲۸

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

به که سردار کل جزاه الله

بشنود حال بنده بی اکراه

به که بر این فسانه دل بندد ...

... خواستم عذر ره ز همسفران

از رفیقان راه واماندم

همه رفتند و بنده جا ماندم ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۲۹

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - اندرز به شاه

 

... لشکریان ملک حیله باز

راه به ملت بگرفتند باز

جیش سلانیک به قهر آمدند ...

... و از سر این معنی برگشته ایم

راه نماییم به حق دایه را

تا نکشد ذلت همسایه را ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۰

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - شاه دل‌ آگاه

 

... کاش که مسیول بد این شهریار

کاش که با ملت خود راه داشت

برتن خود رنج شهی می گماشت ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۱

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - هدیهٔ تاگور

 

... سوی گروه بشر انداختیم

راه نمودیم به پیغمبران

تا بنمایند ره دیگران ...

... نغمه او نغمه پیغمبریست

راه نمایان فروزان ضمیر

راه نمودند به برنا و پیر

رنجه شد از چنگ زدن چنگشان ...

... زن که به چنگ ازلیت به فن

راه خطا زد سر هر انجمن

چنگ نکو بود ولی بد زدند ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۲

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - هدیۀ دوست

 

ای باد صبا ز روی یاری

وز راه وفا و دوستداری

شو نزد رفیق مهربانم ...

... دوکارت به عادت همیشه

همراه دو کارت چار شیشه

یک شیشه شراب زرد جوشان ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۳

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶ - در اثبات خدا

 

... بدان حضرت نظر گاهی نداریم

که غیر از پنج حس راهی نداریم

برون زین پنج ره ره نیست جان را ...

... حواس پنج اگر پنجاه بودی

خرد را کی به صانع راه بودی

خرد را پالهنگ از این حواس است ...

... ولی آن کو به صانع نیست قایل

براهین باید او را و دلایل

خرد چون مانده عاجز در صفاتش ...

... برو در سایه فکر و اراده

که راهی رفته و رایی رزین است

صلاح مردم دنیی درین است ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۴

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

... درآمد بلعجب ضعفی روان کاه

بماند از مرگ تا من اندکی راه

تبی آمد خفیف و ضعف بسیار ...

... به تنها میزبان از ده عدد بیش ا

میان راه پنچر گشت رهوار

فرو ماندیم یک ساعت ز رفتار ...

... غرض چون شد ز گرما حالتم زار

به ابراهیم گفتم کای وفادار

مگر ملزم شدیم ای یار دلخواه

که این ساعت بپیماییم این راه

بگفت آری به خون سردی و خنده ...

... و یا خود آتش نمرود بوده

براهیم این زمان در وی غنوده

گلستان گشته آتش زیر تابش ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۵

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی

 

... به هفتم راح روح است ای دلارام

دگرگوبد که آن خود راه روح است

کزان ره روح رامش را فتوح است ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۶

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - صخر شرید

 

... کرده بر خوبشتن آرام حرام

ره نوردی مگر از راه رسید

زن او دید و ز حالش پرسید ...

... نه بمیرد مگر از یاد شود

روز دیگر کسی از راه گذشت

حالش از مادر او جویا گشت ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۷

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۴ - بی خبری‌!

 

... آن که خود نیست ز مشهود آگاه

کی به اسرار نهان جوید راه

انبیا حرف حکیمانه زدند ...

... و گر این روح بقایی دارد

وین سخن راه به جایی دارد

همچنان کز رحم آمد بیرون ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۸

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶ - تنبلی عاقبتش حمالی است

 

... هر دو هم بازی و هم قد بودند

راه یک مدرسه می پیمودند

بود سنجر ننر و دردانه ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۳۹

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران

 

... در سیاست خاطری آگاه داشت

لیک با بدخواه خسرو راه داشت

بود چندان عاصی و بیگانه دوست ...

... خواست تا کیفر دهد بدخواه را

آن وزیر عاصی گمراه را

مر وزبران دگر را پیش خواند ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۹۸۴۰

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ

 

... دکهن از بوالفضل و فیضی یافت آب

طبع عرفی خون به مضمون راه جست

داد داد لفظ و معنی را درست ...

... قطرگی بگذار و اقیانوس باش

جز به راه یکدلی سالک مباش

محو یکتایی شو و مشرک مباش ...

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۹۹۰
۹۹۱
۹۹۲
۹۹۳
۹۹۴
۱۰۱۶