گنجور

 
۱۳۸۱

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » اسرار وجوب زکاه

 

... و از این جهت خدای تعالی فرماید ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه خلاصه معنی آنکه خدا نفسهای مومنین و مالهای ایشان را خریداری نموده که در عوض بهشت به ایشان کرامت فرماید شکی نیست که بالاترین لذات بهشت لقای پروردگار است و مردم در این خصوص بر سه قسم اند

اول در دعوای محبت تام و توحید کامل صادق اند و از عهده عهد خود برآمده اند و در دل بجز دوستی یکی را راه نداده دست از مال و متاع دنیا شسته و در دنیا را بر روی خود بسته اند و این طایفه دیگر التفاتی به وجوب زکاه نمی کنند حتی اینکه از بعضی از ایشان پرسیدند که در هر صد درهم چقدر زکاه است گفت اما بر عوام پنج درهم به حکم شریعت و اما بر ما دادن همه اموال و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سیوال کردند در چقدر مال زکاه واجب است فرمود اما زکاه ظاهر در هزار درهم بیست و پنج درهم و اما در باطن پس آن است که هر چه برادر مومن تو به آن محتاج تر از تو باشد خود را اختیار نکنی

دوم طایفه ای هستند که از اموال دنیا به قدر حاجت نگاه می دارند به جهت ضرورت و لیکن فاضل از آن را ذخیره نمی کنند بلکه به مصارف خیرات و مبرات می رسانند و این طایفه اگر چه از طایفه اول پست مرتبه ترند و لیکن ایشان نیز بر قدر واجب اقتصار نمی کنند و جمیع انواع خیر را به جا می آورند ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۸۲

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » دوم - آداب انفاق

 

... پنجم آنکه از منت نهادن بر فقیر و ایذای او احتراز کند و عطایی که به کسی نماید از صفحه خاطر محو سازد تا در دفتر حسناتش ثبت گردد که اگر از این صفت خبیثه اجتناب نکند صدقه او باطل و حلیه صحت عاطل می ماند

همچنان که حق سبحانه می فرماید که یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی یعنی ای مومنان باطل مسازید صدقات خود را به منت نهادن و آزار دادن و از سید انام مروی است که کسی که با برادر مومن خود نیکی کند و بر او منت نهد خدای عمل او را از درجه اعتبار ساقط سازد و او را بر گناه خود بگیرد و سعی او را نپذیرد

و منت نهادن این است که همچنین داند که به آن فقیر احسانی نموده و علامت ظاهری آن این است که در نزد مردم زبان به اظهار آن گشاید و آن را نقل کند و از آن راه از فقیر چشمداشت ثنا و تعظیم و فرمانبرداری داشته باشد ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۸۳

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صدقات مستحبه

 

... و بالجمله باید مراتب دل خود باشد و امثال این دقایق و نکته ها را ملاحظه کند زیرا که اعمال جوارح و اعضا و ملاحظه نکردن این نکته ها باعث خنده شیطان و شماتت آن می شود و علم به این دقایق علمی است که رسیده است که یادگرفتن یک مسیله آن بهتر است از عبادت یک سال زیرا که به این علم عبادت همه عمر زنده می شود و به جهل به آن عبادت تمام عمر می رود

دوم هدیه است و آن چیزی است که آدمی به جهت برادر مومن خود عطا کند یا ارسال نماید خواه فقیر باشد خواه غنی به جهت اظهار محبت و تأکید دوستی و این امری است مستحسن و مطلوب و در شرع پسندیده و مندوب

حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که با هم دوستی کنید و هدیه به یکدیگر بفرستید که آن کینه ها را برطرف می کند و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مروی است که من هدیه از برای برادر مسلم بفرستم دوست تر دارم که مثل آن را تصدق کنم و حضرت امام جفعر صادق علیه السلام فرمود از جمله اکرام آدمی برادر خود را این است که تحفه او را قبول کند و هر چه داشته باشد به جهت او تحفه بفرستند و تکلف نکند

ملا احمد نراقی
 
۱۳۸۴

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » آداب مهمانی کردن

 

سوم مهمانی کردن و از برای آن ثواب جزیل و اجر جمیل در شریعت مقدسه وارد شده است

از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که کسی که مهمانی نکند هیچ خیر در او نیست و فرمود چون مهمانی بر قومی وارد شود روزی با او از آسمان نازل می شود و چون چیزی می خورد خدا گناهان آن قوم را می آمرزد و نیز فرمود که هیچ مهمانی بر قومی داخل نمی شود مگر آنکه روزی او در آغوش اوست و نیز از آن جناب مروی است که چون خدا به قومی اراده خیر نماید به جهت ایشان هدیه می فرستد عرض کردند چه هدیه ای فرمود مهمان با روزی خود می آید و گناهان اهل خانه را برداشته می رود و فرمود هر خانه ای که مهمان داخل آن نمی شود ملایکه نیز به آنجا نمی آیند و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مروی است که هیچ مومنی نیست که صدای پای مهمان را بشنود و به آن خوشحال شود مگر آنکه خدا همه گناهان او را می آمرزد اگر چه میان زمین و آسمان را پرکرده باشد و روزی آن جناب گریست از سبب گریه او پرسیدند فرمودند هفت روز است که میهمان به من وارد نشده می ترسم که مرتبه من نزد خدا پست شده باشد و إبراهیم خلیل الحرمن علیه السلام چون می خواست چیزی بخورد به قدر یک میل یا دو میل راه بیرون می رفت که کسی را بیابد و با او غذا بخورد و او را ابوالضیفان یعنی پدر میهمانها گفتندی و جمیع اخباری که در فضل و ثواب طعام دادن و آب دادن رسیده دلالت بر فضیلت میهمانی نیز می کند و آن اخبار از حد متجاوز است و وارد شده است که هر که برادر مومن خود را اطعام کند تا سیر کند او را و آب دهد تا سیر آب کند او را خدا او را هفت خندق از آتش جهنم دور می کند که ما بین هر خندق مسافت پانصد ساله راه باشد و در روایتی دیگر رسیده است که هر که اطعام کند مومنی را تا سیر کند او را احدی از مخلوقات خدا قدر ثواب آن را نمی داند نه ملک مقربی و نه نبی مرسلی مگر خداوند عزوجل و مخفی نماند که مهمانی که این همه ثواب از برای او رسیده است نه آن است که متعارف اکثر اهل این زمان است که به قصد ریا یا افتخار یا خودنمایی جمعی از اهل دنیا را بر دور هم جمع نموده به هرزه گویی و غیبت مسلمین می گذرانند و انواع اسراف را مرتکب می شوند بلکه مهمانی است که مقصود از آن تقرب به خدا و اقتدای به سنت پیغمبر و دلجویی برادران و شاد کردن دل مومنان بود باشد و قصد خودنمایی و فخر نداشته باشد و سزاوار آن است که فقرا و نیکان را مهمان کند اگر چه مهمانی اغنیا و مطلق مردم نیز ثواب و فضیلت دارد

و مستحب است که مهمانی خویشان و همسایگان را فراموش نکند و کسی را که بداند مهمانی رفتن بر او شاق است تکلیف نکند و زود غذا را حاضر کند ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۸۵

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » آداب میهمان

 

و از برای مهمان نیز آدابی است چند از آن جمله اینکه دعوت برادر مومن را به میهمانی اجابت کند و فرق میان غنی و فقیر نگذارد بلکه به فقیر زودتر وعده دهد و بعد مسافت مانع وعده دادن او نشود مگر اینکه بسیار دور باشد

و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که حاضر و غایب امت خود را وصیت می کنم که اجابت دعوت مسلم را کنند اگر چه به قدر پنج میل راه باشد و هرگاه روزه سنتی داشته باشد آن را عذر قرار ندهد بلکه اگر ببیند که او به چیزی خوردن خوشحال می شود افطار کند و ثواب آن افطار بیش از روزه خواهد بود

و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هر که روزه باشد و بر برادر دینی خود وارد شود و نگوید روزه ام و افطار کند خدا ثواب یک سال روزه به جهت او می نویسد و باید غرض او از مهمانی رفتن شکم پرستی نباشد بلکه غرض او اکرام برادر مومن خود و متابعت سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد و اگر بداند که میزبان از جمله فساق و یا ظلمه است یا غرض او از ضیافت مباهات و خودنمایی است سزاوار آن است که وعده ندهد

و همچنین اگر طعام او یا خانه او یا فرش او حرام یا شبهه ناک باشد یا در آن موضع مرتکب معصیتی شوند مثل اینکه ظرف طلا و نقره باشد یا مشتمل بر غنا یا ساز بوده باشد یا میزبان مرتکب اسراف شده باشد یا در آنجا لهو و لعب و هرزه گویی یا غیبت مسلمی شود در همه آنها اولی وعده ندادن است و در بسیاری از صور آن حرام است ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۸۶

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » تکلم به سخنان بیهوده

 

... پس اگر نهایت سعی خود را هم بکنی که کم و زیادی در نقل نکنی و خودستایی و تفاخری منظور تو نباشد و متضمن غیبت کسی یا مذمت مخلوقی را مخلوقات خدا نباشد وقت خود را ضایع و تلف کرده خواهی بود بلکه دل خود را افسرده و تاریک نموده خواهی بود زیرا که تکلم به مالا یعنی موجب کدورت دل آدمی می شود

پس هان ای برادر وقت تهیه سفر عقبی از تنگ تر و کاروان عمر را از آن شتاب بیشتر است که ما مسافران را فرصت بار بستن باشد چه جای فارغ نشستن و به کار بی فایده پرداختن آدمی بیچاره را چون سفر آخرت راه هولناکی در پیش و مانند اجل راننده ای در عقب و مثل تکلیف باری بر دوش و چون شیطان راهزنی در کمین دیگر به چه دست و دل فارغ می نشیند و از گذشته و آینده خود سخن می گوید و به کدام دلخوشی با هم نشینان صحبت می دارد

و بدان که همچنان که سخنان بی فایده گفتن بد و موجب خسران ابد است همچنین سوال کردن از چیزی که از برای تو بی فایده است مذموم بلکه مذمت آن بیشتر و مفسده آن شدیدتر است زیرا که وقت خود را به سوال ضایع کرده و رفیق خود را نیز ملجأ نموده که به جواب تو وقت خود را ضایع سازد و این در وقتی است که آن چیزی که سوال از آن کرده هیچ آفاتی نداشته باشد ولی اگر در جواب آن آفتی باشد همچنان که در بیشتر سیوالهای بی فایده آثم و گناهکار نیز خواهد بود مثل اینکه از کسی می پرسی که آیا روزه ای یا نه اگر بگوید بلی گاه باشد که به ریا افتد و اگر ریا نکند لااقل ثواب عمل او کم می شود زیرا که ثواب عبادت پنهانی بسیار از آشکار بیشتر است و اگر بگوید نه دروغ گفته خواهد بود و اگر سکوت کند به تو اهانت رسیده خواهد بود ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۸۷

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت حسد و مفاسد آن

 

صفت اول حسد است و آن عبارت است از تمنای زوال نعمتی از برادر مسلم خود از نعمتهایی که صلاح او باشد

و اگر تمنای زوال نعمت از او نکند بلکه مثل آن را از برای خود خواهد آن را غلبه و منافسه خوانند و اگر زوال چیزی را از کسی خواهد که صلاح او نباشد آن را غیرت گویند

و ضد حسد نصیحت است و آن عبارت است از خواستن نعمتی که صلاح برادر مسلم باشد از برای او و چون هر کسی نمی تواند بفهمد که این نعمت صلاح است یا فساد و بسا چیزهایی که در نظر ظاهر کسی آن را صلاح پندارد و در حقیقت وبال و فساد بر صاحب خود باشد پس شرط نصیحت و دوستی آن را صلاح پندارد و در حقیقت وبال و فساد بر صاحب خود باشد

پس شرط نصیحت و دوستی آن است که در اموری که صلاح و فساد آن مشتبه است خواستن و نخواستن آن از برای برادر دینی مشروط به صلاح و فساد باشد یعنی چنان خواهد که اگر فی الواقع صلاح اوست باقی باشد و اگر باعث فساد است زایل شود

و معیار در نصیحت آن است که آنچه را از برای خود خواهی از برای برادر خود نیز خواهی و آنچه را که از برای خود مکروه داشته باشی از برای او نیز مکروه داشته باشی

و معیار در حسد آن است که آنچه را از برای خود نخواهی از برای او خواهی و آنچه را از برای خود خواهی از برای او نخواهی ...

... خلاصه آنکه صفت حسد موجب عذاب و نکال اخروی و مایه اندوه و ملال دنیوی است و آدمی را صفتی از این ناپسندتر و دل بیچاره را مرضی از این کشنده تر نیست و اخبار و آثار در مذمت آن بی شمار وارد شده است و آنچه مذکور شد از برای قابل هدایت کافی است و این همه در صورتی است که غرض او از زوال نعمت از محسود امر دینی نباشد اما هرگاه غرض دینداری باشد داخل حسد نیست و بر آن ضرری مترتب نمی باشد مثل اینکه هرگاه نعمتی یا دولتی یا منصبی و عزتی به کافری یا فاجر معصیت کاری برسد و او به دست آویزی آن فتنه برپا یا اذیت بندگان خدا نماید یا در میان مردم افساد کند یا مرتکب معصیتی گردد و به این سبب کسی طالب زوال نعمت از او باشد و عزت او را مکروه داشته باشد ضرر ندارد و داخل حسد نیست و بر آن معصیتی مترتب نمی گردد

و مخفی نماند که حسد آن است که کسی طالب زوال نعمتی از برادر دینی خود باشد و اگر زوال آن را نخواهد و لیکن مثل آن را از برای خود خواهد این منافسه و غبطه است و بر آن مذمتی نیست بلکه آن در امور پسندیده است

و این است مراد از آنچه از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که حسد نیکو نیست مگر بر دو کس یکی مردی که خدا او را مالی داده باشد و همه آن را در راه خدا صرف کند و دیگری مردی که خدا علمی به او کرامت فرموده باشد و او به آن عمل کند و مردم را تعلیم کند و سبب غبطه بردن بر شخصی محبت آن بر نعمتی است که از برای او حاصل است ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۸۸

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » محبت دنیا منشأ همه اسباب حسد

 

... و از آنچه مذکور شد روشن شد که سر حسد مردمان بر یکدیگر منظور بودن امری است که کفایت همه را نمی کند و وفا به مطلوب جمیع نمی نماید و به این جهت این صفت خبیثه از صفات گرفتاران زندان دنیاست

پس ای جان برادر بر خود مهربان و طالب راحت و عیش جاودان مباش نعمتی را طلب کن که مزاحمتی از برای آن نیست و لذتی را بجوی که کدورتی به آن نهمالی را تحصیل کن که از تصرف دزدان مأمون و منصبی بگیر که از عزل مصون باشد

خیز و وداعی بکن ایام را ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۸۹

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه مرض حسد با علم و عمل

 

... دنیی آن قدر ندارد که بر آن رشک برند

ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

تا چشم بر هم زنی حسود و حاسد در خاک پوسیده و فاسد گردیده اند و نام ایشان از صفحه روزگار محو شده و در آن عالم به کار خود درمانده اند ...

... و اما اینکه از حسد داشتن ضرر دینی به حاسد می رسد خود امری است ظاهر و روشن زیرا که این صفت همچنان که گذشت آدمی را به عذاب الهی گرفتار می کند

علاوه بر این دانستی که حاسد خشمناک است به قضای پروردگار و کراهت دارد عطای آفریدگار را که به بندگان خود قسمت فرموده و چنین پندارد که افعال او درست نیست و به طریقه عدالت رفتار نکرده و این مقتضای ضدیت و عناد با خالق عباد است و اصل توحید و ایمان به واسطه این فاسد می گردد چه جای آنکه ضرر به آنها رساند و با وجود اینها غالب آن است که حسد باعث کینه و عداوت و ترک دوستی برادر مومن می شود و آدمی به واسطه آن در شادی از نزول بلاء بر مومنین و زایل شدن نعمتهای ایشان شریک شیطان و تابعان آن از کفار و اعداء دین می گردد و در محبت خیر و راحت و نعمت از برای کافه اهل اسلام و ایمان از خیل پیغمبران و اولیاء مفارقت می کند

و اما اینکه حسد باعث ضرر دنیوی حاسد می گردد پس به جهت آن است که کسی که مبتلا به این صفت است پیوسته در حزن و الم و همیشه در غصه و غم است زیرا که نعمتهای خدا به واسطه حسد تو از دشمنان تو قطع نخواهد شد پس هر نعمتی که خدا به او می دهد بار غمی بر دل تو می گذارد و هر بلایی که از او دفع می شود همانا بر جان تو نازل می گردد پس علی الدوام مغموم و محزون و تنگدل و پریشان خاطر است و آنچه از برای دشمنان خود می خواهی خود به جان خود می خری و چه نادان کسی که دین و دنیای خود را فاسد کند و خود را در معرض غضب پروردگار و مبتلا به آلام بسیار نماید و اصلا فایده یا لذاتی از برای او نداشته باشد ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۰

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - مدح و فضیلت نصیحت و خیرخواهی

 

مذکور شد که ضد حسد نصیحت است که عبارت است از دوست داشتن خیر و نعمتی که صلاح بوده باشد از برای مسلمین و خلاصه آن خیرخواهی ایشان است و آن از معالی صفات و شرایف ملکات است و هر که طالب خیر و خوبی از برای مسلمانان بوده باشد در هر خیری که به ایشان برسد شریک است یعنی ثواب او مثل ثواب کسی است که آن خیر را رسانیده است

و از اخبار ثابت می شود که هر کس به سبب اعمال صالحه به درجه نیکان نرسد و لیکن ایشان را دوست داشته باشد و در روز قیامت با ایشان محشور خواهد شد همچنان که وارد شده است المرء یحشر مع عن أحب یعنی هر کسی محشور خواهد شد با آنکه دوست دارد شخصی به حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد که قیامت چه وقت است حضرت فرمود چه آماده کرده ای از برای آن عرض کرد که نماز و روزه بسیار مهیا نکرده ام و لیکن خدا و رسول او را دوست می دارم حضرت فرمود هر که را دوست داری با او خواهی بود و اخباری که در مدح خیرخواهی بندگان خدا رسیده بسیار و خارج از حیز شمار است از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که عظیم ترین مردم از جهت منزلت در نزد خدا در روز قیامت راهروترین ایشان است در زمین از جهت خیرخواهی خلق خدا و نیز آن حضرت فرمودند که باید هر یک از شما خیر خواه برادر دینی خود باشد چنان که خیرخواه خود است و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که بر مومن واجب است خیرخواهی برادر مومن خود در حضور و غیاب او و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود هر که سعی کند در حاجت برادر مومن خود و نصیحت خیرخواهی او را نکند به خدا و رسول او خیانت نموده است و در حدیثی دیگر از حضرت صادق علیه السلام وارد است که خدا خصم او خواهد بود شخصی روایت می کند که در خدمت حضرت رسالت پناه نشسته بودم آن جناب فرمودند که حال شخصی بر شما وارد می شود که از اهل بهشت است پس مردی از انصار درآمد که آب وضو از محاسنش می چکید سلام کرد و مشغول نماز شد و فردای آن روز نیز آن سرور این سخن را فرمود باز همان مرد درآمد و روز سوم باز به همین دستور چون آن حضرت از مجلس برخاستند یکی از صحابه از دنبال آن مرد انصاری رفته سه شب در نزد او به سر برد ولی از او بیداری و عبادتی ندید بجز آنکه چون به جامه خواب گردیدی ذکر خدا کردی و همچنان خفته بود تا برای نماز صبح برخاستی و لیکن زا وی جز سخن خیر نشنیدی آن صحابه گوید چون سه شب گذشت وی را گفتم که من از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در حق تو چنین سخن شنیدم خواستم که بر عمل و عبادت تو مطلع گردم ولی از تو عمل بسیاری ندیدم بگو ببینم

چه چیز تو را به این مرتبه رسانیده و از اهل بهشت گردانیده است انصاری گفت غیر از آنچه دیدی از من بندگی به تقدیم نمی رسد جز آنکه بر احدی از مسلمانان در خود غشی نمی بینم و بر خیر و خوبی که خدای تعالی به وی عطا کرده باشد حسدی نمی برم آن شخص گفت این است که تو را به این مرتبه رسانیده است و این صفتی است که تحصیل آن از ما برنمی آید مروی است که حضرت موسی علیه السلام مردی را در زیر عرش دید آرزوی مقام و مرتبه وی را نموده گفت یا رب چرا و به چه عمل بدین مرتبه رسیده که در سایه عرش تو آرمیده خدای فرمود که وی بر مردمان حسد نمی برد و مخفی نماند که غایت خیرخواهی و نصیحت آن است که آنچه از برای خود دوست داشته باشی از برای برادر دینی خود نیز همان را دوست بداری همچنان که در احادیث بسیار به آن تصریح شده

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۱

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » تعظیم و احترام به بندگان خدا

 

و مخفی نماند که ضد این صفت که اکرام و تعظیم و احترام داشتن بندگان خدا بوده باشد از شرایف اعمال و فضایل افعال است

و در حدیث قدسی وارد شده است که حق سبحانه فرمود که باید ایمن شود از غضب من هر که اکرام کند بنده مومن مرا و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که هیچ بنده ای از امت من نیست که ملاطفت کند با برادر مومن خود به نوعی از ملاطفت مگر اینکه خدا از خدمه بهشت خدمتکار از برای او قرار می فرماید و از حضرت صادق علیه السلام مروی است که هر که خواری از روی برادر مومن خود بردارد خدای تعالی ده حسنه برای او می نویسد و هر که بر روی برادر مومن خود تبسم کند خدای تعالی از برای او حسنه ثابت کند و فرمود هر که برادر مومن خود را مرحبا گوید خدای تعالی تا روز قیامت مرحبا از برای او می نویسد و فرمود هر که نزد برادر مسلم خود آید و او را اکرام کند خدای تعالی را اکرام کرده است روزی آن حضرت به اسحق بن عمار فرمود که ای اسحق به دوستان من هر قدر توانی احسان کن که هیچ مومن احسان به مومنی نکرد و اعانت او ننمود مگر اینکه صورت ابلیس را خراشید و دل او را مجروح ساخت و از جمله اموری که آدمی را به اکرام و تعظیم مردم وا می دارد آن است که به تجربه ثابت شده است که هر که به هر نظری مردم را می بیند مردم نیز به آن نظر به او نگاه می کنند و او را می بینند آری هر کس هر چه می کارد می درود

همینت پسندست اگر بشنوی ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۲

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت سیم - ظلم و مفاسد آن

 

... زود گیرد ظالمان را در حصار

از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که هیچ کس نیست که به دیگری ظلم کند مگر اینکه خدا به آن ظلم او را می گیرد در جان یا مال او مردی که مدتی والی موضعی بود به خدمت آن والی امامت عرض کرد که آیا توبه ای از برای من هست فرمود نه تا هر که بر ذمه تو حقی دارد به وی برسانی و نیز از آن حضرت مروی است که آنچه مظلوم از دین ظالم می گیرد بیش از آن چیزی است که ظالم از مظلوم می ستاند و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که در تفسیر قول خدای عزوجل ان ربک لبالمرصاد فرمودند که پلی بر صراط هست که از آن نمی گذرد بنده ای که بر گردن او مظلمه ای باشد و فرمود که هیچ ظلمی شدیدتر و بدتر از ظلمی نیست که بر کسی باشد که یاوری بجز خداوند قهار نیابد و نیز فرمود که هر که بخورد مال برادر خود را به ناحق و به او رد نکند خواهد خورد در روز قیامت شراری از آتش دوزخ را و از آن جناب مروی است که پروردگار عالم وحی فرستاد به پیغمبری از پیغمبران که در مملکت پادشاه جباری بود که برو به نزد این مرد جبار و به او بگو که من تو را وانداشته ام از برای ریختن خون بی گناهان و گرفتن اموال مردمان بلکه تو را صاحب اختیار کردم به جهت آنکه صداهای مظلومان را از درگاه من بازداری و ناله های ایشان را کوتاه کنی من نخواهم گذشت از ظلمی که بر احدی شود اگر چه از جمله کفار باشد

آری پادشاهی حکم شبانی دارد که آفریدگار عالم او را بر رعیت گماشته و از او محافظت ایشان را خواسته و چنانچه اندکی در حفظ و حراست ایشان اهمال و مسامحه نماید به زودی دست او را از شبانی ایشان کوتاه فرماید و در روز محاسبه روز قیامت حساب جزء جزء را از او می طلبد ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۳

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » ترک اعانت مسلمین و عدم اهتمام در امور ایشان

 

... و بالجمله شکی نیست که این از رذایل صفات و از جمله مهلکات و علامت ضعف ایمان و باعث حرمان از درجات جنان است و احادیث و اخبار در مذمت آن بسیار وارد شده

و از حضرت امام محمد باق علیه السلام مروی است که هر که مضایقه کند از اعانت برادر مسلم خود و برآوردن حاجت او مبتلا می شود به اعانت کردن کسی که در اعانت او گناه باشد و هیچ مزدی از برای او نباشد و از حضرت صادق علیه السلام مروی است که هر مردی از شیعیان ما که یکی از برادران او به نزد او آید و از او در حاجتی استعانت جوید و آن مرد با وجود قدرت اعانت او را نکند خدا مبتلا سازد او را به اعانت کردن دشمنان ما تا به واسطه آن خدا در روز قیامت او را عذاب کند و فرمود که هر مومنی منع نماید از مومن دیگر چیزی را که به آن محتاج باشد و آن شخص قادر بر رسانیدن آن به او باشد خدا در روز قیامت او را باز می دارد در حالتی که روی او سیاه و چشم او کبود و دستهای او به گردن بسته باشد پس خطاب می رسد که این است خیانتکاری که خیانت با خدا و پیغمبر نموده پس امر می شود که او را به جهنم افکنند روزی آن سرور به جمعی که در خدمت او حاضر بودند فرمود چه شده است شما را که استخفاف به ما می کنید مردی از اهل خراسان برخاست و عرض کرد معاذالله که ما استخفاف به تو یا به چیزی از فرموده تو کنیم حضرت فرمود تو یکی از آنهایی که به من استخفاف کردی عرض کرد معاذالله حضرت فرمود آیا نشنیدی که فلان شخص در نزدیکی منزل جحفه وقتی که می آمدی می گفت مرا به قدر یک میل سوار کن که والله خسته شده ام و تو سر راست نکردی پس استخفاف به او کردی و هر که استخفاف به مومنی کند به ما استخفاف کرده است و حرمت خدای را ضایع نموده است و فرمود هر که به جهت حاجتی به نزد برادر خود رود و او قدرت بر روا کردن آن داشته باشد و روا نکند خدا بر او مسلط می کند افعی را که انگشت ابهام او را در قبر بگزد تا روز قیامت و از حضرت امام موسی کاظم علیه السلام منقول است که هر که به نزد مردی از برادران خود رود و پناه بر او برد به جهت کاری و او با وجود قدرت او را پناه ندهد به تحقیق که قطع ولایت خدا را کرده است و از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که هر که اهتمام در درست کردن و اصلاح امور مسلمانان نداشته باشد مسلمان نیست به شرط قدرت

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۴

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - اهتمام در قضای حوائج مسلمین

 

... چو استاده ای دست افتاده گیر

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرموده که هر که یک حاجت برادر خود را برآورد چنان است که در همه عمر خود خدا را خدمت کرده است و فرمود هر که راه رود به جهت حاجت برادر خود در یک ساعت از شب یا روز خواه آن را برآورد یا نه بهتر است از برای او از اعتکاف دو ماه و از حضرت امام محمد باق علیه السلام مروی است که هر که برود در پی آوردن حاجت برادر مسلم خود خدای تعالی هفتاد و پنج هزار ملک را امر می فرماید که او را سایه بیندازند و هیچ قدمی برنمی دارد مگر این که خدا از برای او حسنه می نویسد و سییه را محو می کند و درجه او را بلند می گرداند و چون از حاجت او فارغ شد ثواب حج و عمره از برای او ثبت می کند و فرمود هر که برادر او حاجتی به نزد او بیاورد و او نتواند روا کند و دل او مشغول شود به اینکه اگر می توانست روا کند روا می کرد خدای تعالی به این جهت او را داخل بهشت می کند و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هر که برآورد حاجتی از برادر مومن خود را خدای تعالی در روز قیامت صد هزار حاجت او را برمی آورد که یکی از آنها داخل کردن اوست به بهشت و یکی دیگر آن است که خویشان و برادران و آشنایان او را داخل بهشت می کند اگر دشمن اهل بیت نباشند

یکی خار پای یتیمی بکند ...

... کزان خار بر من چه گلها دمید

و فرمود برآوردن حاجت برادر مومن بهتر است از آزاد کردن هزار بنده و سوار کردن هزار پیاده که در راه خدا جهاد کنند و فرمود که برآوردن حاجت برادر مومنی محبوب تر است در نزد خدا از بیست حج که صاحب آن در هر حجی صد هزار دینار در راه خدا انفاق کرده باشد و فرمود هر که این خانه را یک طواف کند شش هزار حسنه از برای او نوشته می شود و شش هزار سییه از او محو می شود و شش هزار درجه بلند می شود و شش هزار حاجت او برآورده می شود و چون به نزدیک ملتزم رسد هفت در بهشت بر او گشوده می شود راوی گوید عرض کردم که فدای تو شوم این فضیلت همه در طواف است فرمود بلی و خبر دهم تو را به بهتر از این برآوردن حاجت مسلمانی افضل است از ده طواف و فرمود هر مومنی که حاجتی به نزد برادر خود آورد پس به درستی که این رحمتی است که خدا به سوی او رانده و از برای او سبب ساخته است پس اگر آن حاجت را برآورد رحمت را قبول کرده است و اگر آن حاجت را رد کند با وجود قدرت او بر قضای آن از خود رد کرده است رحمتی را که خدا به سوی او فرستاده بود و فرمود هر که راه رود در پی برآوردن حاجت برادر مومن خود از برای خدا تا آن را برآورد خدای تعالی ثواب حج و عمره مقبول و روزه دو ماه از ماههای حرام و اعتکاف دو ماه در مسجد الحرام به جهت او می نویسد و کسی که برود در پی روا کردن حاجت برادر خود و آن حاجت برآورده نشود ثواب یک حج مقبول خدا به جهت او می نویسد و حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود که از برای خدا در روی زمین بندگانی است که سعی می کنند در حاجات مردم ایشانند که در روز قیامت از هر خوف و ترسی ایمنند و هر که سروری در دل مومنی داخل کند خدا در روز قیامت دل او را شاد می گرداند

کسی نیک بیند به هر دو سرای ...

... به شکرانه بار ضعیفان بکش

و شکی نیست که برآوردن حاجات برادران دینی موجب سرور و خوشحالی ایشان می گردد و ثواب مسرور کردن برادر ایمانی نیز از حد و نهایت بیرون است شاد کردن دلی بهتر از آباد کردن کشوری است دلهای غمناک خانه خداوند پاک است پس کسی که آن را به شادی مرمت کند خانه خدا را مرمت کرده است و هر کسی را نسبت بندگی خداست و هر که بنده کسی را شاد کند مولای او را شاد کرده است

از حضرت امام همام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام مروی است که هر که سرور داخل دل مومنی کند حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را مسرور کرده است و هر که رسول را مسرور کند خدا را مسرور کرده است و همچنین غمناک ساختن مومن و نیز از آن سرور مروی است که هر که فریاد رسی کند مومن مضطری را در وقت گرفتاری او و او را از غم فرج دهد و یاری کند او را به برآوردن حاجت او خدای تعالی می نویسد از برای او هفتاد و دو رحمت خود را که یکی را در دنیا به او می رساند و به آن معیشت او را به اصلاح می آورد و هفتاد و یک دیگر را ذخیره می کند از برای روز قیامت و هولهای آن روز و از سلطان سریر ارتضا علی بن موسی الرضا علیه السلام مروی است که هر که شاد کند مومنی را از غم و اندوه شاد می کند خدای دل او را در روز قیامت و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که هر که شاد کند مومنی را مرا شاد کرده است و هر که مرا شاد کند خدا را شاد کرده است و فرمود که محبوب ترین اعمال در نزد خداوند متعال شاد کردن مومنان است و از حضرت امام محمد باقرعلیه السلام مروی است که در آن چیزهایی که خداوند با بنده خود موسی علیه السلام راز گفت این بود که فرمود مرا بندگانی است که بهشت خود را بر ایشان مباح فرموده ام و ایشان را در بهشت صاحب اختیار خواهم ساخت موسی عرض کرد پروردگارا ایشان چه طایفه اند فرمود کسی است که دل مومنی را شاد سازد سپس آن حضرت فرمود که شخص مومنی در مملکت پادشاه جباری بود آن جبار قصد او کرد آن مومن فرار کرد به ولایت کفار و به خانه مرد مشرکی فرود آمد و آن شخص مشرک وی را جای داد و با او مهربانی کرد و میهمانی او نمود و چون هنگام وفات آن شخص کافر رسید پروردگار عالم به او وحی فرستاد که قسم به عزت و جلال خودم که اگر در بهشت تو را راه می بود ترا در آنجا ساکن می کردم اما بهشت حرام است بر کسی که مشرک بمیرد و لیکن ای آتش دوزخ او را بترسان و حرکت ده و لیکن اذیت مرسان و روزی از دو طرف روز به او خواهد رسید و نیز آن حضرت فرمود که چنان نپندارد کسی از شما که چون مومنی را شاد کرد فقط او را شاد کرده است نه بلکه والله ما را شاد کرده است بلکه والله پیغمبر خدا را شاد کرده است و فرمود که چون مومن از قبر خود بیرون آید با او مثالی بیرون خواهد آمد و به او خواهد گفت بشارت باد تو را به کرامت و سرور از جانب خدا آن مومن خواهد گفت خدا تو را به خیر بشارت دهد پس آن مثال همراه او خواهد رفت و او را بشارت خواهد داد و چون به امر هولناکی رسند گوید این از تو نیست و چون به خوبی رسند گوید این از تو است و از او جدا نخواهد شد تا او را به مقام حضور باری تعالی باز دارد پس چون امرالهی رسد که او را به بهشت برند آن مثال خواهد گفت که بشارت باد تو را که خدای امر فرموده تو را به بهشت برند آن مومن گوید خدا تو را رحمت کند تو کیستی که با من همراهی کردی و مرا بشارت رسانیدی گوید من آن سروری هستم که در دنیا مرا داخل دلهای برادران خود می کردی خدای تعالی مرا خلق کرد که تو را بشارت رسانم و در تنهایی انیس تو باشم و این قدر که از برای ادخال سرور بر برادران دینی فضیلت و ثواب وارد شده است همان قدر معصیت و عذاب در اندوهگین کردن آنهاست و کسی که شاد شود از غمناکی بندگان خدا خبیث النفس و ناپاک طینت است و شکی نیست که این صفت ناشی از خباثت نفس است و بسیاری از خبیث طبعان به این صفت مبتلا هستند و در پی آنند که اخبار موحشه را به مردم رسانند و چون خبری شنیدند که موجب غم و اندوه کسی است آرام نمی گیرند تا آن خبر را به او رسانند

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۵

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - مختصری از محرمات شایع در میان مردم

 

چون وجوب امر به معروف و آداب و شرایط آن را معلوم کردی بدان که منکرات یعنی اعمال ناشایسته که شامل حرام و مکروه است بسیار است و آنچه در امثل این روزگار در میان مردم شایع شده و رسوم ایشان بر آنها جاری گشته بی شمار و احصاء آنها به طریق تفصیل ممکن نیست و مجمل آنها نیز بسیار است از آن جمله اعمالی است که غالب آن است که در مساجد می باشد مثل اخلال به واجبات نماز و بعضی افعال آن چون ترک طمأنینه در رکوع و سجود و تأخیر نماز از وقت آن و نجاسات داخل مسجد نمودن و در آنجا سخن دنیا گفتن و خرید و فروش کردن و دیوانگان و اطفال در آنجا بازی کردن و غنا کردن در قرآن و غلط خواندن آن و حاضر شدن زنان و نظر کردن ایشان به مردان و نظر کردن مردان به ایشان و داخل شدن جنب و حایض در آن و غنا کردن موذنین و تعزیه خوانان و سایر خوانندگان و پیش از وقت اذان گفتن و حدیث دروغ در موعظه یا تعزیه نقل کردن و فتوی دادن غیر اهل و در وعظ و نقل حدیث ریا کردن و قصد خودنمایی کردن و امثال اینها و همه اینها افعال ناشایسته است که بعضی از آنها حرام و بعضی مکروه است

و هر که بر حرام آنها مطلع شد نهی از آن بر او واجب و هر که بر مکروه آنها مطلع گردید نهی از آن بر او مستحب است و از آن جمله اعمال ناشایستی است که بیشتر در بازارها روی دهد چون دروغ گفتن در معاملات و پنهان کردن عیب متاع و قسم دروغ و نزاع کردن و فحش و دشنام و طعن و لعن و کم فروشی و معاملات فاسده و داخل شدن در خرید و فروش برادر مومن خود و ربا خوردن و غیر اینها

و از آن جمله افعال منکره ای است که در کوچه ها و شوارع است چون ستونها در میان راه گذاردن و دکه و تختگاه ساختن که باعث تنگی راه شود یا متصل به ملک غیر کند و راه بر مردم تنگ کردن به گذاردن طبقهای اطعمه یا هیمه و چارپا بستن و بار هیمه و خار و خس و نجاست بردن به نوعی که مردم متأذی شوند مگر اینکه دیگر راهی نباشد و چارپایان را زیاده از قدر طاقت بارکردن و در میان راه ذبح کردن و خون و سرگین در آنجا ریختن و خاکروبه و خاکستر و امثال آن افکندن و آب پاشیدن به نوعی که موجب لغزش پا باشد و ناودان در کوچه های تنگ گذاردن که ضرر آن به ماره رسد و سگ گزنده بر در خانه هایی که بر سر راه باشد بستن و امثال اینها ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۶

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » مذمت قهر کردن و دوری از برادران دینی

 

صفت ششم مذمت قهر کردن و دوری از برادران دینی و این نتیجه عداوت و کینه یا بخل و حسد است و از افعال ذمیمه می باشد

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود هر دو نفر مسلمی که از یکدیگر قهر و خشم کنند و از هم دوری جویند و سه روز چنین باشند و با هم صلح و آشتی نکنند از دایره اسلام بیرون می روند و هر کدام که ابتدا به صلح و سخن گفتن کند در روز قیامت زود داخل بهشت خواهد شد و نیز از آن حضرت مروی است که از برای مسلمانان حلال نیست که زیادتر از سه روز از برادر خود دوری و قهر کنند از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هیچ دو مردی از روی قهر از یکدیگر جدا نمی شوند مگر اینکه یکی از آنها مستوجب لعنت می گردد و بسا باشد که هر دو مستوجب شوند شخصی عرض کرد آنکه مظلوم است چرا مستوجب می گردد فرمود به جهت اینکه او چرا برادر خود را به صلح نمی خواند و ابتدا به کلام نمی کند از پدرم شنیدم که می فرمود هرگاه دو نفر با هم نزاع کنند و یکی از آنها قهر کند آنکه مظلوم است باید به نزد آن دیگری بیاید و بگوید ای برادر تقصیر با من است و من ظلم کرده ام تا نزاع از میان ایشان برطرف شود به درستی که خدا حاکم عادل است و از ظالم حق مظلوم را می گیرد و حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود که خدا رحمت کند کسی را که الفت بیندازد میان دو نفر از دوستان ما ای گروه مومنین سعی کنید و با یکدیگر مهربانی نمایید و اخبار به این مضامین بسیار است پس لازم است بر هر که طالب نجات آخرت باشد که در این اخبار تأمل کند و آنچه در ثواب اضداد آن از دوستی و الفت با برادران رسیده ملاحظه نماید و خود را از شر شیطان نگاهدارد و به جهت مطالب پوچ دنیویه پیوسته از گرد کدورت و رنجش یکدیگر چون زنده در گور نباشد و اگر نزاعی فیما بین او و کسی واقع شود خود را بر آن بدارد که ابتدا به صلح و دیدن او کند تا بر شیطان و نفس اماره غالب گردد و به درجات رفیعه و ثوابهای اخرویه برسد

و بداند که هر که چون شیطان لعین دشمنی در کمین و چون نفس اماره بدخواهی همخوابه و قرین او باشد چون فرصت کدروت و رنجش و دشمنی با دیگران دارد چگونه از مکر و نیرنگ دو عدوی تیزچنگ فراغت یافته با برادران دینی راه دشمنی می پوید

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۷

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - فضیلت و ثواب آشتی و الفت

 

همچنان که اشاره به آن شد ضد قهر و دوری از برادران مومن آشتی و الفت با ایشان است و این از اوصاف جمیله و اعمال فاضله است و ثواب آن بی حد و فایده آن بی نهایت است

از حضرت رسالت مأب صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که جبرییل خبر داد مرا که خدای فرشته ای بر زمین فرو فرستاد آن فرشته می رفت تا به در خانه ای رسید که مردی ایستاده اذن داخل شدن می طلبد فرشته گفت با صاحبخانه چه کار داری گفت برادر مسلمان من است برای خدا به دیدن او آمده ام فرشته گفت کار دیگر نداری گفت نه پس آن فرشته به او گفت به درستی که من فرستاده خدایم به سوی تو و خدای تو را سلام می رساند و می گوید بهشت از برای تو واجب شد و گفت خدای می گوید که هر مسلمانی که زیارت مسلمانی کند نه آن است که او را زیارت کرده بلکه مرا زیارت کرده است و ثواب او بر من بهشت است و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که چون مومن از منزل خود بیرون می آید که برادر خود را زیارت کند پس خدای تعالی فرشته ای به او موکل می گرداند که بالی از بالهای خود را در زیر قدم او می افکند و بال دیگر را سایبان او می کند و چون به منزل برادر مومن داخل می شود خدای تعالی ندا می فرماید که ای بنده تعظیم کننده حق من و پیروی کننده آثار پیغمبر من لازم است بر من که تعظیم تو کنم از من سوال کن تا عطا نمایم بخوان مرا تا اجابت تو را فرمایم ساکت شو تا بی طلب حاجت تو برآورم پس چون مراجعت کند آن فرشته مشایعت او کند و همچنان بال خود را سایبان او می سازد تا به منزل خود داخل شود بعد از آن خدای تعالی ندا فرماید که به تحقیق واجب گردانیدم برای تو بهشت خود را و تو را اذن شفاعت دادم از برای بندگان خود و نیز مروی است که هر مومنی که از منزل خود برآید که زیارت برادر مومن خود کند و عارف به حق او باشد خدای تعالی برای هر قدمی حسنه ای از برای او می نویسد و سییه ای او را محو می کند و درجه او را بلند می گرداند و چون در خانه را بکوبد درهای آسمان از برای او گشوده می شود و چون با هم ملاقات کنند و مصافحه نمایند و دست به گردن یکدیگر کنند خدای تعالی متوجه ایشان گردد و به ایشان بر ملایکه مباهات کند و فرماید نظر کنید به این دو بنده من که زیارت یکدیگر نمودند و در راه من با هم دوستی کردند بر من لازم است که ایشان را عذاب نکنم به آتش بعد از این پس چون بازگردد به عدد نفسها و قدمها و سخنهای او ملایکه مشایعت او کنند و او را از شداید دنیا و عذاب آخرت محافظت نمایند تا مثل آن شب از سال آینده پس اگر در اثنای آن سال بمیرد از حساب روز قیامت معاف باشد و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هر که به دیدن برادر مومن خود برود خدای تعالی می فرماید که مرا دیدن کردی و ثواب تو بر من است

و راضی نمی شوم از برای تو ثوابی را کمتر از بهشت و فرمود که زیارت برادر مومن از برای خدا بهتر است از آزاد کردن ده بنده مومن و هر که یک بنده مومن را آزاد کند به هر عضوی از بدن او همان عضو او از آتش محفوظ می گردد و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که دو نفر که یکدیگر را ملاقات کنند مثل دو دست اند که یکدیگر را می شویند هیچ دو نفر مومنی یکدیگر را ملاقات نمی کنند مگر اینکه به واسطه هر کدام خدا خیری به آن دیگر می رساند و اخبار به این مضمون از حد افزون است و سر در تأکید در زیارت برادران مومن یکدیگر را آن است که ملاقات ایشان با یکدیگر باعث رفع ناخوشی و عداوت و حصول الفت و محبت می گردد و این اعظم اسباب اصلاح امر دنیا و آخرت است زیرا حصول وحشت میان دو نفر موجب فرصت شیطان و شادی او است و سبب گرفتگی خاطر و مشغول شدن دل و بازماندن از اصلاح خود می شود و چون الفت و محبت در میان برادران دینی بوده باشد بسیاری از اسباب فراغت حاصل و گرفتاری خاطر زایل می شود و از این است که خدای تعالی در مقام امتنان بر مومنین می فرماید لو أنفقت ما فی الارض جمیعا ما ألفت بین قلوبهم و لکن الله ألف بینهم یعنی تو هر گاه آنچه در روی زمین است همه را صرف می کردی که الفت میان دلهای بندگان من بیندازی نمی توانستی و لیکن خدا خود الفت افکند میان ایشان و به این سبب امر شده است به سلام کردن بر یکدیگر و مصافحه نمودن و معانقه کردن

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که سزاوارترین مردم به خدا و پیغمبر کسی است که ابتدا به سلام کند و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که خدا دوست دارد فاش کردن سلام را

و فرمود که از جمله تواضع و فروتنی آن است که به هر که ملاقات کنی بر او سلام نمایی و از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است که با یکدیگر مصافحه کنید که مصافحه کینه را از دلها می برد و فرمود که مصافحه کردن با مومن افضل است از مصافحه کردن با ملایکه و نیز مروی است که چون دو مومن با یکدیگر ملاقات کنند و مصافحه نمایند خدای تعالی دست خود را در میان دستهای ایشان داخل می کند و با آنکه محبت به برادر مومن خود بیشتر دارد مصافحه می کند و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که چون یکی از شما برادر خود را ملاقات نماید بر او سلام کند و با او مصافحه کند و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که چون دو مومن با یکدیگر معانقه کنند و دست در گردن یکدیگر نمایند رحمت الهی ایشان را فرو می گیرد و چون همدیگر را در آغوش کشند و از آن غیر از رضای خدا نخواهند و منظورشان غرضی از اغراض دنیویه نباشد از جانب رب العزه به ایشان خطاب رسد که گناهان شما آمرزیده شد عمل را از سرگیرید و به این سبب است که امر به مهمانی کردن و عیادت مریض و تشییع جنازه و تعزیت اهل معصیت و امثال اینها شده

و از این اخبار مستفاد می شود که اهتمام حضرت باری به الفت و دوستی میان بندگان خود تا چه قدر است و از برای حفظ این صفت چه سنتها سنیه قرار داده و چه قاعده ها وضع فرموده و در این زمان اکثر سنتها متروک و فراموش شده و طریقه جاهلیت در میان مردم شیوع یافته از آثار نبوت بجز رسمی و از طریقه شریعت بجز اسمی نمانده شیطان صفاتی چند هم رسیده اند که به جهت پیشرفت غرضهای فاسده دو روزه دنیای خود نفاق و عداوت میان بندگان خدا می افکنند و آنچه را که پروردگار ایشان این همه اهتمام به آن دارد پشت پا می زنند به دیدن یکدیگر نمی روند مگر از روی ربا و نفاق و مبنی بر اغراض فاسده و همدیگر را پرسش نمی کنند مگر از راه فساد و نیتهای باطله سلام را یکی از علامات پستی می شمرند و از هر کسی توقع سلام می کنند و مصافحه را شیوه بلها می دانند ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۸

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت هشتم - عقوق والدین و مذمت آن

 

... و در بعضی از اخبار قدسیه وارد است که پادشاه عالم فرمود که به عزت و جلال و بلندی شأن خودم سوگند که اگر عاق والدین عبادت جمیع پیغمبران را بکند از او قبول نمی کنم و اول چیزی که در لوح محفوظ نوشته شد این بود که منم خدایی که بجز من خدایی نیست هر که پدر و مادر از او راضی باشند من نیز از او راضی هستم و هر که پدر و مادر بر او خشمناک باشند من نیز بر او خشمناکم و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که جمیع مسلمین در روز قیامت مرا خواهند دید مگر عاق والدین و شراب خوار و کسی که نام مرا بشنود و صلوات بر من نفرستد و همین قدر از برای عاق والدین کافی است که پیغمبر خدا بر او نفرین کرد و فرمود هر که پدر و مادر یا یکی از آنها را ادراک کند و او را از خود راضی نسازد هرگز آمرزیده مباد جبرییل بر نفرین آن حضرت آمین گفت در اسراییلیات رسیده است که خدای تعالی به موسی وحی فرمود که هر که با والدین خود نیکویی کند و با من عقوق نماید او را نیکوکار می نویسم و هر که با من نیکی کند و عاق والدین باشد او را عاق می کنم و در اخبار بسیار وارد و به تجربه و عیان ثابت است که هر که بدی با پدر و مادر یا یکی از آنها نماید عمر او کوتاه و زندگانی او به تلخی می گذرد و فقر و پریشانی به او هجوم می آورد و سکرات مرگ بر او شدید می گردد و جان کندن بر او دشوار می شود

و همچنین از اخبار و آثار و تجربه روزگار مستفاد است که نفرین پدر بر فرزند به درجه استجابت می رسد پس هان هان ای جان برادر با هوش باش و بر جان خود رحم کن و از تیغ عقوق پدر و مادر حذر نمای و یاد آور طول تصدیع و زحمت ایشان را در پرورش تو بنگر خود بی خوابی کشیدند تا تو را خواب کنند و گرسنگی خوردند تا تو را سیر کنند سالهای سال تو را در آغوش مهربانی کشیده اند و به شیره جان پروریده اند و عمر و جان خود را در راه تو صرف نموده اند زهی بی مروتی و بی انصافی که بعد از آنکه اندک قوتی در خود بیابی همه آنها را فراموش کنی

جوانی سر از رأی مادر بتافت ...

ملا احمد نراقی
 
۱۳۹۹

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فضیلت نیکی به والدین

 

... و بدان که حکم هر یک از والدین مثل حکم هر دو است و فرقی ندارند بلی تأکید در مراعات جانب مادر بیشتر و آنچه از اخبار مستفاد می شود حق او افزون تر است و هر گاه پدر و مادر امر به ترک واجبی یا فعل حرامی کنند هر چند اطاعت ایشان واجب نیست اما تا تواند به ایشان مدارا کند و به رفق و التماس رأی ایشان را منحرف سازد و اگر ممکن نشود تا تواند به نوعی کند که بی اطلاع ایشان حق را به جا آورد و هر گاه کسی را پدر و مادر هر دو باشد و مخالفت میان ایشان در امری واقع شود که فرزند هرگاه که خواهد یکی را راضی کند دیگری شکسته خاطر گردد باید سعی کند در اتفاق ایشان و اطلاح میان ایشان به هر طریقی که ممکن باشد اگر چه باید واسطه برانگیزد یا به مجتهد عرض کند که ایشان را بطلبد و موعظه نصیحت کند

و مخفی نماند که حق برادر بزرگتر بر کوچکتر نیز عظیم و بر اهل ایمان ملاحظه آن لازم و اطاعت او را مهما امکن از دست ندادن اولی است

حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که حق برادر بزرگ بر کوچک مثل حق پدر است بر فرزند

ملا احمد نراقی
 
۱۴۰۰

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت نهم - مذمت عیبجوئی کردن

 

... بدو روزی همان بد باز گردد

روزی آن سرور بر منبر برآمد و به صدای بسیار بلند که زنان در خانه های خود می شنیدند فرمود یا معشر من اسلم بلسانه و لم یسلم بقلبه یعنی ای گروهی که به زبان اسلام آورده اید و دل شما از مسلمانی خالی است تجسس لغزشها و عیوب مسلمین را نکنید درستی که به هر که در صدد و عیبجویی مسلمانان باشد خدا عیبجویی او را می کند و هر که خدا عیبجویی او را کند او را رسوا می گرداند و از حضرت امام محمد باقر مروی است که نزدیکترین حالات بنده به کفر آن است که با مردی در دین برادر باشند و بدیها و لغزشهای او را بشمارد و نگاهدارد که روزی او را به آنها سرزنش نماید و احمق کسی که خود به هزار عیب آلوده و سر تا پای او را معصیت فرو گرفته و خود از آن چشم می پوشد و زبان به عیوب دیگران می گشاید و اگر هیچ عیبی از برای او نباشد همین صفت عیبجویی بالاترین معایب است و از خباثت باطن او مردم را خبر می دهد پس باید اول عیب خود را دید و بعد از آن چشم به دیگران گشود

حضرت باقر علیه السلام فرمود که همین قدر کافی است در عیب آدمی که از خود کور باشد و به مردم بینا باشد یا سرزنش کند دیگری را به چیزی که خود نمی تواند ترک آن را کرد

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۶۸
۶۹
۷۰
۷۱
۷۲
۹۵