گنجور

 
۹۶۱

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۹ - توانا و ناتوان

 

... تو پایبند ظاهر کار خودی و بس

پرسندت ار ز مقصد و معنی چه می کنی

گر یک شبی ز چشم تو خود را نهان کنیم ...

پروین اعتصامی
 
۹۶۲

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۶ - ذره

 

... تو از وزیدن بادی ز کار درمانی

نه مقصد است که گردد عیان ز نیمه راه

نه مشکل است که آسان شود بسانی ...

پروین اعتصامی
 
۹۶۳

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۲ - سفر اشک

 

... شد چو از پیچ و خم ره با خبر

مقصد تحقیق را پرسید و رفت

جلوه و رونق گرفت از قلب و چشم ...

پروین اعتصامی
 
۹۶۴

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - گل و خاک

 

... خیره با هم ننشستیم ای دوست

مقصد این ره ناپیدا را

ز کسی پرس که پیدایش ازوست ...

پروین اعتصامی
 
۹۶۵

شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » زمان سسی ( با ترجمهٔ فارسی)

 

... من نیله ییم کی فیشقایا بنزه ر ایلان سسی

صبح شد و از هر سمت صدای اذان بلند شد گویا که از فرشتگان صدای قرآن می آید صدایی مثل آن نمی یابم بگذارید بگویم که اگر صدای جان شنیده می شد به آن شبیه بود گویا بسان دوران کودکیم که در گاهواره آرمیده ام صدای مهربان مادرم برایم لالایی می گوید یا اینکه در سفر هستم و بیدارم می کنند که برخیز تا به مقصد برسیم زنگ شتر نواخته می شود که کاروان دارد عبور می کند یا اینکه چوپان گوسفندان را پراکنده است و در کوه نی می زند و این صدای چوپان در گوش گوسفندان رویا می آفریند اگر جسمم هم پیر شده باشد هنوز عشقم پیر نشده است و در گوشم هنوز صدای جوانی طنین انداز است یا اینکه زمان با من کشتی گرفته و مرا به زمین کوبیده است و شعر و نوشته هایم همانند صدای پهلوان به زمین خورده است آخرالزمان شده و گوش فرا دهید که فریاد کمک خواهی مردم عرش را به لرزه درمی آورد پاییز انسانی است و جان ها همانند برگ پاییزی به زمین می ریزند برگ های پاییزی وقتی می ریزند پاییز همانند ساز ناله سر می دهد چهل سال است که زندانی ام و دیگر آن صدای مؤثر باقی نمی ماند اگر صدای من بی تأثیر هم باشد تو این صدای کم ارزش را از من قبول فرما اگر صدای من هم بلند شود باید که فحش بدهم مردم گرسنه اند و صدای بد و بیراه بلند شده است این صدا را در نواری ذخیره کنید تا این کودکان روزی با شوق تمام به استقبال این صدای از ما به یادگار مانده بروند اگر در صدا جاذبه وجود داشته باشد انسان را به سوی خود جلب می کند ببینید که در انقلاب صدای سردار قهرمان ما آزادی را به ارمغان آورد اگر انسان پیر شود گوشهایش سنگین می شوند و گویا در این گوش بیچاره صدای زمان غرش می کند هنگام سحر به این سکوت ژرف بنگر که کدامین نوار میتواند این صدای جاودان را ضبط نماید شهریارا این سوت زن ها مرا نیش می زنند من چه کنم که صدای مار به صدای سوت شباهت دارد ۱۳۵۵

شهریار
 
۹۶۶

شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » عزیزه ( با ترجمهٔ فارسی)

 

... منی قول تک بلایه ساتمیشدی

عزیزه خداوند تو را یک عروس ظریف که لایق من بود خلق کرده بود و ازدواج یک روح ظریف را با قدرت به یک جسم ظریف پیوند داده بود بلبل عشقم هر چه گل در دنیا بود را رها کرده بود و تنها تو را انتخاب کرده بود عشقت بقدری مرا بیخود کرده بود که گویا من از زندان در حال رها شدن بودم گویا آنکه او را دوست داشتم با من هم نفس شده و از قفسم خارج کرده بود و دوزخ مرا مبدل به بهشت نموده و آتش و سوزاندنش را کاسته بود کلاغ سیاه بختی من وقتی به پرواز درآمد اگر روز سپیدی هم داشتم آنرا سیاه کرده بود مرگ که اسمش محو شود وقتی به منزل ما پا گذارد ماه من درآمده و خورشید هم غروب کرده بود خورسید زرگون شده و آتشدان خونینش در شفق از ترس افتاده و پخش شده بود و جغد سیاه زمانیکه پرنده ی سپید مرا شکار کرده بود مرا بسان زعفران زردگون کرده بود سرنوشت نابینا زمانیکه راه خود را طی میکرد راههای چاره و تدبیر را تنگ کرده بود و هر اندازه نوازشت کردم چشمهایت را باز نکردی و چشمهایت در سکوت ابدیت خفته بودند آن نگار زیبا چشم که بخت مرا هزاران بار بیدار کرده بود از خواب برنخواست و دیگر مژه هایت هم برایم نیشتر شده بود و بثوره ی جراحتم را به خونریزی انداخته بود تو چه خوب شد نشنیدی که فرزندانت فریاد وای مادر بلند کرده بودند تو را به بهشت زهرا دادم و مولایم دستش را به سویم دراز کرده بود تا تو را از من بگیرد مادر دلسوخته و داغدارت بسیار شیون کرد چرا که روزگار زهر خود را به او چشانده بود و چمنی را که تو بهار کرده بودی پاییز آمد و هرچه گل و غنچه در آن بود را پژمرده کرد قافله ی ما به چه جای بدی کوچید و چه زود هم بار و بنه اش را به مقصد رسانید تو به سن چهل سالگی نرسیدی و جوانمرگ شدی کاش من میرفتم که شصت و هفت سال دارم

شهریار
 
 
۱
۴۷
۴۸
۴۹
sunny dark_mode