گنجور

 
۶۸۰۱

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۰ - در ستایش امیرالامرا‌ء العظام حسین خان نظام‌الدوله

 

... همچون چه چون کوه بلا از فربهی نه از ورم

ای همچو گیتی نامجو دریا صفت با آبرو

چون باغ رضوان نیکخو چون چرخ گردان محترم ...

قاآنی
 
۶۸۰۲

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۲ - در ستایش ولیعهد رضوان مهد عباس شاه غازی طاب‌الله ثراه گوید

 

... کیهان همه از فضل تو آباد به جز یم

مانا کف درپاش تو پنداری دریاست

از بسکه پراکنده کندگوهر ودرهم

نی نی که به دست تو گه ریزش دریا

مضمر بود آنسان که بود نیسان مدغم ...

... اجزای وجودش به قیامت نشود ضم

نبود عجب ار از تف شمشیر تو دریا

چون کوزه بی آب برون می ندهد نم ...

قاآنی
 
۶۸۰۳

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۴ - د‌ر ستایش مرزا ابوالقاسم قایم‌مقام رحمه‌لله فرماید

 

... خرمن خرمن شکر زگفتش پیدا

دریا دریاگهر به کلکش مدغم

دولت ایران برای اوست مخلد ...

قاآنی
 
۶۸۰۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۶ - در ستایش جناب جلالت مآب صدراعظم گوید

 

... تیرها درکیش ماند و تیغها اندر نیام

ای دل و دست ترا دریا وکان نایب مناب

ای رخ و رای ترا خورشید و مه قایم مقام ...

قاآنی
 
۶۸۰۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۵ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه محمد شاه غازی طاب اللّه ثراه‌ گوید

 

... مهمان تو هستند به پیکار دد و دام

نشگفت که دریا نزند موج ازین پس

از بسکه جهان یافته از عدل تو آرام ...

قاآنی
 
۶۸۰۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۷ - د‌ر ستایش نواب ملک آرا حاکم مازندران گوید

 

... کرته گردان قبا هرگه که در دستت حسام

گر به دریا بار بارد ابر دست همتت

فلس پشت ماهیان گردد سراسر سیم خام ...

قاآنی
 
۶۸۰۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸ - و له فی‌المدیحه

 

... راه بی حاصل مپوی و یار بی پروا مجوی

تخم در خارا میفشان خشت بر دریا مزن

دل مرا گوید برو قاآنی از من دست شوی ...

قاآنی
 
۶۸۰۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۹ - در ستایش شاهزاده اباقاآن میرزا ابن شجاع السلطنه می فرماید

 

... تا به شین شعر و نون نظم نگشایم دهن

وین زمان این ژرف دریا یعنی این طبع روان

نغز درجی برفکند از قعر پر در عدن ...

قاآنی
 
۶۸۰۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۱ - در ستایش پادشاه جمجاه محمد شاه غازی طاب الله ثراه

 

... گر از ستاره زره سازد از سپهر مجن

چو ابرگریه کند از سخای او دریا

چو رعد ناله کشد از عطای او معدن ...

... به حیله تا نتوان برد چربی از روغن

همیشه دیده حاسد ز رشک تو دریا

هماره دامن سایل ز جود تو مخزن

قاآنی
 
۶۸۱۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۲ - و له فی ا‌لمدیحه

 

... ای سر کان را به باد داده ز ایمن

از تو یکی جود و صد نوال ز دریا

از تو یکی بذل و صد عطیه ز مخزن ...

... شیر به چرم پلنگ یا تو به خفتان

کوه به دریای نیل یا تو به جوشن

تیغ تو در رزم یا که برق به نیسان ...

قاآنی
 
۶۸۱۱

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۳ - د‌ر تهنیت خبر بهبو‌دی محمدشاه غازی به فارس و شادمانی حسین‌خان نظام‌الدوله فرماید

 

... تیر در شستش عقابی مانده چون ماهی به شست

تیغ در دستش نهنگی کرده در دریا وطن

عرصه ی هستی به نزد داستان جاه او ...

... رند و عارف پای کوبان شیخ و عامی دست زن

ماهی از دریا نیایش گفت و ماه از آسمان

وحش در هامون ستایش کرد و طیر اندر وکن ...

قاآنی
 
۶۸۱۲

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۴ - در مدح کامران میرزای مرحوم ابن فتحعلی شاه مغفور طاب‌الله ثراه گوید

 

... به هرسو بگذری یابی شجاعی از فرس آون

شود از خون همی دریا در آید هر تنی از پا

چو آید در صف هیجاکشد در زیر زین توسن ...

قاآنی
 
۶۸۱۳

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۵ - در مدح محمدشاه مبرور و لشکر کشیدن به سمت هرات گوید

 

... هزار بیشه هژبرست در یکی جوشن

به گاه کینه نبیند سراب از دریا

به وقت وقعه نداند حریر از آهن ...

... کف آورید به لب از غضب بلی نه عجب

که چون بتوفد دریاکف آورد به دهن

بسا سرا که به صارم برید در مغفر ...

... شگرف نامه یی از رنگ و بوی مینو ون

ز بس لآلی مضمون سطور او دریا

ز بس جواهر مکنون شطور او معدن ...

قاآنی
 
۶۸۱۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۳ - د‌ر مدح شاهنشاه مبرور محمد شاه مغفور انارلله برهانه می‌فرماید

 

... فرودین چون برود فر برود از بستان

حلم شه لنگر و تو کشتی و گیهان دریا

ناخدا دهر و بلا موج و حوادث طوفان ...

قاآنی
 
۶۸۱۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۴ - ‌در مدح شاهزادهٔ آز‌اده هلاکوخان‌بن شجاع السلطنه می‌فرماید

 

... ناگه به نسیم صبا گذشتم

چون تشنه به دریا گرسنه بر خوان

چون خنگ ملک گشته گرم جنبش ...

قاآنی
 
۶۸۱۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۰ - و له فی المدیحه

 

... قهر و لطفت را بود قدرت که انگیزد به فعل

آتش برزین ز دریا آب زمزم از دخان

گر ز حکم نافذت گردن بپیچد روزگار ...

قاآنی
 
۶۸۱۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۲ - د‌ر ستایش ‌دو شاهزاده آزاده حسینعلی میرزای فرمانفرما و حسنعلی میرزا شجاع السلطنه گوید

 

... یکی در ملک فرمانده یکی بر چرخ فرمان ران

یکی سلطان حسین آنکو ز قهرش بفسرد دریا

یکی دیگر حسن شه کز بلارک بشکرد ثعبان ...

قاآنی
 
۶۸۱۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۵ - د‌ر مدحت جناب حاج میرزا آقاسی رحمه ا‌لله می‌فرماید

 

... کلیل حزم تو غبرا علیل رای تو بیضا

ذلیل دست تو دریا سلیل جود تو مرجان

دلبل فضل تو اقرار خصم و حسرت حاسد ...

قاآنی
 
۶۸۱۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۷ - و له فی المدیحة

 

... عالم عالم ضیا ز یک دل روشن

دریا دریا گهر ز یک کف باران

نزد تو ننگست ذکر نام ارسطو ...

... نیست چو گردون به اختیارش دوران

هست چو دریا پر از لآلی لیکن

نیست چو دریا به دست بادش طوفان

گردان گردد ولی به دست جهاندار ...

قاآنی
 
۶۸۲۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۸ - د‌ر مدح شاهزادهٔ آزاده مؤیدالدوله طهماسب میرزا فرماید

 

... نی به جز از یم دلی به عصر تو محزون

رشحه یی از لجه نوال تو دریا

قطره از قلزم عطای تو آمون ...

قاآنی
 
 
۱
۳۳۹
۳۴۰
۳۴۱
۳۴۲
۳۴۳
۳۷۳