گنجور

 
۳۱۲۱

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

... بعیش و ناز در نیکوترین حال

ولی چون چرخ را با کس وفا نیست

بآخر غدر کرد این را دوانیست ...

عطار
 
۳۱۲۲

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

... بدینسان تا بشد یک نیمه روز

بگشت از چرخ مهر گیتی افروز

ز تاب آفتاب و زخم گرما ...

... بحسرت هر دو خوش درخواب رفتند

چو چرخ پیر خونخواری ندیدم

بجز خون خوردنش کاری ندیدم

چو کژبازست با تو چرخ گردان

بنه رگ راست گردن را چو مردان ...

... وگر زین هر دو بگذشتی چو مردان

برستی از زمین و چرخ گردان

ازین بیغوله قصد آشیان کن ...

عطار
 
۳۱۲۳

عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید

 

... بشب آری تو قدر روز بشناس

خداوندا بلای چرخ گردان

ازین سرگشته گردان بگردان ...

عطار
 
۳۱۲۴

عطار » مختارنامه » باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین » شمارهٔ ۶

 

... بر هفت فلک ندید و در هشت بهشت

نه چرخ چو تو پیشرو ده معصوم

عطار
 
۳۱۲۵

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۹۹

 

چون باز دلم غم ترا زقه نهاد

بر پرده چرخ هفتمش شقه نهاد

ز اندیشه هر دو کون آزادی رست ...

عطار
 
۳۱۲۶

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۳۵

 

زین راز که در سینه ما میگردد

وز گردش او چرخ دو تا میگردد

نه سر دانم ز پای نه پای ز سر ...

عطار
 
۳۱۲۷

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۳۷

 

هر روز ز چرخ بیش میخواهم گشت

گاه از پس و گه ز پیش میخواهم گشت ...

عطار
 
۳۱۲۸

عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۸

 

قسمی که ز چرخ پرده در داشته ای

گر داشته ای خون جگر داشته ای ...

عطار
 
۳۱۲۹

عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۱۱

 

... از دوستی خویش سرانداز نهایم

عمریست که چون چرخ درین میگردیم

یک ذره هنوز واقف راز نهایم

عطار
 
۳۱۳۰

عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۳۱

 

... با خاک همی شوند ناشاد هنوز

بنگر تو که چرخ صد هزاران سال است

کاین حلقه زد و درش بنگشاد هنوز

عطار
 
۳۱۳۱

عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۱۲

 

چون مرغ دلم حوصله راز نیافت

چون چرخ طریق جز تک و تاز نیافت

گویند چرا میننشیند دل تو ...

عطار
 
۳۱۳۲

عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۱۴

 

... بر پشتی کیست هر زمانی هوسیت

بر چرخ سیاه کاسه بی سر و بن

صد کوزه توان گریست در هر نفسیت

عطار
 
۳۱۳۳

عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۱۴

 

پیوسته زبون روزگار آمده ام

سرگشته چرخ بی قرار آمده ام

چون نآمده ام به هیچ کاری هرگز ...

عطار
 
۳۱۳۴

عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۲۶

 

هر لحظه ز چرخ بیش میباید رفت

گاه از بس و گه زپیش میباید رفت ...

عطار
 
۳۱۳۵

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۴

 

چون هرچه بود اندک و بسیار نبود

در زیر دیار چرخ دیار نبود

هر چند جهان خوشست بگذار زیاد ...

عطار
 
۳۱۳۶

عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۲۲

 

بس داغ که چرخ بر دل ریش کشید

بس جان که به رای سوختن بیش کشید ...

عطار
 
۳۱۳۷

عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۰

 

دردا که جفای چرخ پیوسته بماند

وین جان نفس گسسته دل خسته بماند ...

عطار
 
۳۱۳۸

عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۳۵

 

در ماتم تو چرخ سیه پوش بماند

ارواح ز فرقت تو مدهوش بماند ...

عطار
 
۳۱۳۹

عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۳۷

 

... وز آس سپهر سرنگون سوده نشد

بس کس که خیال چرخ پیمود و بسی

تا جمله فرو شدند و فرسوده نشد

عطار
 
۳۱۴۰

عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۴۵

 

ای بس که ز شوق چرخ دوار بگشت

سرگشته شب و روز چو پرگار بگشت ...

عطار
 
 
۱
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۱۵۸
۱۵۹
۴۹۲