سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹
هر کو به جهان راه قلندر گیرد
باید که دل از کون و مکان برگیرد
در راه قلندری مهیا باید
آلودگی جهان نه در برگیرد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸
در راه قلندری زیان سود تو شد
زهد و ورع و سجاده مردود تو شد ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰
تا عشق قد تو همچو چنبر نکند
در راه قلندری ترا سر نکند
این عشق درست از آن کس آید به جهان ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶
یک روز دلت به مهر ما نگراید
دیوت همه جز راه بلا ننماید
تا لاجرم اکنون که چنینت باید ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰
مردی که به راه عشق جان فرساید
باید که بدون یار خود نگراید ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲
نادیده ترا چو راه را کردم باز
پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۸
در راه تو ار سود و زیانم فارغ
وز شوق تو از هر دو جهانم فارغ ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۰
... بر کاف کمال کل کلاه آمد عشق
با اینهمه یک قدم ز راه آمد عشق
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۹
... روزی اگر از وفای تو برگردم
در مذهب و راه عاشقی نامردم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۵
در وصل شب و روز شمردیم بهم
در هجر بسی راه سپردیم بهم
تقدیر به یکساعت برداد به باد ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۷
... یا تن که بود که ملک راند بی تو
حقا که خرد راه نداند بی تو
جان زهره ندارد که بماند بی تو
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶
از بهر یکی بوس به دو ماه ای ماه
داری سه چهار پنج ماهم گمراه
ای شش جهت و هفت فلک را به تو راه
از هشت بهشت آمده ای در نه ماه
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷
با من ز دریچه ای مشبک دلخواه
از لطف سخن گفت و من استاده به راه
گفتی که ز نور روی آن بت ناگاه ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۱
گفتی که چو راه آشنایی گیری
اندر دل و جان من روایی گیری ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴
جز راه قلندر و خرابات مپوی
جز باده و جز سماع و جز یار مجوی ...
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹
از خلق ز راه تیزگوشی نرهی
وز خود ز سر سخن فروشی نرهی ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - منع کبر و غرور و مذمت دنیا
... زاد آزادی طلب کن چون محمد مردوار
از برای راه سدره گربه ای را زین مکن
گرم رو در راه عشق و با خرد صحبت مجوی
کبک اگر خواهی که گیری ملوح از شاهین مکن ...
... دست شه خواهی که باشد آشیانت همچو باز
چشم سر ز اول بدوز آن راه را بین وین مکن
بر در سلطان نشاید کرد کبکی ره زدن ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۳ - در حکمت و موعظت
... تا به دوزخ در نگویندت فهم لا یومنون
توشه از تقوا کن اندر راه مولا تا مگر
در ره عقبا بگویندت فهم لا یتقون ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶ - در نعت رسول اکرم (ص)
... زین سبب مقبول او شد فتنه ای بر شرک کفر
زین سبب مقصود او شد سغبه ای در راه دین
زین قلم زن با قلم گر تو نباشی هم نشان ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۹ - خطاب به خواجه قوامالدین ابوالقاسم
... قدر صدر اجل قوام الدین
از پی آبروی راهش را
آب زد ز آبروی روح امین ...
... در شاهان تراست آنچه بماند
صدفست آن بمان به راه نشین
مهر چون عجز شب پرک دیدست ...