گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

رنگ و بویی که در جان بینی

گر همه سود وگر زیان بینی

صلح با عدل و جنگ باستم‌است

با بدی نیک و با نشاط غم است

رهروان را ازآن چه نفع وچه ضر

گر همه خیر باشد ار همه شر،

عالم دیگر است عالمشان

نیست فرقی زمور تا جمشان

در جهان جز به دیدهٔ عبرت

ننگرند اینت غایت همّت

خاطر از هیچ کس نرنجدشان

هر دو عالم جوی نسنجد شان

هر که او لذت جهان جوید

روز و شب در پی جهان پوید

زوگریزان جهان و او پویان

همچو دیوانگان جهان جویان

نتواند بدان جهان پیوست

زین جهان باد دارد اندر دست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]