طلب صحبت خسان نکنی
تکیه بر عهد ناکسان نکنی
که نکردست خس، وفا با کس
سگ به گاه وفا به از ناکس
گر رخ ناکسان نبینی به
با خسان هر چه کم نشینی به
زانکه ناکس ز دد بتر باشد
راست خواهی زبدبتر باشد
گر تو نیکی، بدان کنند بدت
کم کند صحبت بدان خردت
تا توانی مجوی صحبتشان
که مه ایشان مه نام و کنیتشان
زین حریفان وفای عهد مجوی
وز درخت کبست شهد مجوی
منشین با بدان و بدکاران
باش دائم رفیق دینداران
از برون و درون مردم بد
صورت آدم است و سیرت دد
پای در کش زهمنشینان
دیده بر دوز تا نبینیشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.