گنجور

 
سنایی

هر که آمد در این سرای غرور

همدمش محنتست و منزل‌گور

کو زپیغمبران مسیح و کلیم‌؟

آدم و شیث و نوح و ابراهیم‌؟

یونس ولوط و یوسف و یعقوب

صالح و هود و یوشع و ایوب

یا کجا خواجهٔ سراچهٔ کل

خاتم انبیا چراغ رسل

کو ابوبکر و عمّر و عثمان

کو علی شیر کردگار جهان

بشر حافی و بوسعید کجاست‌؟

شبلی و شیخ بایزید کجاست‌؟

از حکیمان عهد ارستون کو

ارسطاطالس و فلاطون کو

ازشهان کیان جم و هوشنگ

یا فریدون با فر و فرهنگ

کو منوچهر و ایرج و نوذر

بهمن و کیقباد و اسکندر

یا زگردنکشان تهمتن کو

گیو وگودرز و طوس و بیژن‌کو

این همه صفدران قلب شکن

سام و دستان و نیرم و قارن

همگان خفته‌اند در دل خاک

آن یکی خرم آلا دگر غمناک

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]