گنجور

 
سنایی

رهروانی که وصل اوجویند

معتکف جمله بر در اویند

از وجود جهان خبر‌شان نیست

جز غم او غم دگر‌شان نیست

در جهانند و از جهان فارغ

همه با او، زجسم و جان فارع

سرقدم ساخته چو پرگارند

لاجرم صبح و شام در کارند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode