هر چند شدم ز عشق تو خوار و خجل
در عشق به جز درد ندارم حاصل
از تو نکنم شکایت ای شمع چگل
کین رنج مرا هم از دل آمد بر دل
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
هر چند شدم ز عشق تو خوار و خجل
در عشق به جز درد ندارم حاصل
از تو نکنم شکایت ای شمع چگل
کین رنج مرا هم از دل آمد بر دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به عشق اشاره میکند و از خوار و خجل شدنش به خاطر آن سخن میگوید. او میگوید که در عشق جز درد چیزی به دست نیاورده و تصمیم ندارد از معشوقش شکایت کند، زیرا این رنجی که میکشد، از دل او نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر عشق تو تحقیر و خجالت کشیدهام، اما در عشق جز درد و رنج چیزی به دست نیاوردهام.
هوش مصنوعی: ای شمع چهرهات زیباست، از تو گلهای ندارم، زیرا این درد و رنجی که به من رسیده، از دل بر دل خودت وارد شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خورشید خراسان و خدیو زابل
از نخشب و کش بهار گردد کابل
غل بر یبغو نهاد و پل بر جیحون
جیحون به پل دارد و یبغوی به غل
پرسید کسی منزل آن مهر گسل
گفتم که: دل منست او را منزل
گفتا که: دلت کجاست؟ گفتم: بر او
پرسید که: او کجاست؟ گفتم: در دل
من آن توام تو آن من باش ز دل
بستاخی کن چرا نشینی تو خجل
گر جرم همه خلق کنم پاک بحل
در مملکتم چه کم شود؟ مشتی گل
گر خواهی ، ازین حشمت والا بمثل
بر تارک خورشید نهی پای محل
مر جاه ترا خدای ما ، عزوجل
جاوید رقم ز دست بر لوح ازل
گویند مرا بهجر آن ماه چگل
برنه ز شکیب و صبر زنجیر بدل
زنجیر بدل چه سود از صبر که هست
زلفین چو زنجیرش زنجیر گسل
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.