نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری
که چندان لحن میسازد همی نالد ز کم صبری
به لحن اندر همیگوید که سبحانا نگارنده
که بنگارد چنان رویی بدان خوبی و خوشچهری
مسیحادم و موسیکف سلیمانطبع و یوسفرخ
محمددین و آدمرای و خوکرده به بیمهری
به روز آرایش مکتب شبانگه زینت ملعب
ضیاء روز و شمع شب شکر لب بر کسان خمری
اگر آتشپرستی را ز عشق او بترساند
ز بیم آتش عشقش شود بیزار از گبری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری
که آزادی کند دلگیر، اطفال دبستان را
ز دردش مُردم و آگه نشد، خوش وقت بیماری
که بیند وقت مردن بر سر بالین طبیبش را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.