گنجور

 
سنایی

ای قوم مرا رنجه مدارید علی‌الله

معشوق مرا پیش من آرید علی‌الله

گز هیچ زیاری نهمی بر لب او بوس

یک بوسه به من صد بشمارید علی‌الله

ور هیچ به دست آرید از صورت معشوق

بر قبلهٔ زهاد نگارید علی‌الله

آن خم که بر او مهر مغانست نهاده

الا به من مغ مسپارید علی‌الله

از دین مسلمانی چون نام شمار است

از دین مغان شرم مدارید علی‌الله

گشتست سنایی مغ بی‌دولت و بی‌دین

از دیدهٔ خود خون بمبارید علی‌الله