غریب و عاشقم بر من نظر کن
به نزد عاشقان یک شب گذر کن
ببین آن روی زرد و چشم گریان
ز بد عهدی دل خود را خبر کن
ترا رخصت که داد ای مهر پرور
که جان عاشقان زیر و زبر کن
نه بس کاریست کشتن عاشقان را
برو فرمان بر و کار دگر کن
سنایی رفت و با خود برد هجران
تو نامش عاشق خسته جگر کن
ولیکن چون سحرگاهان بنالد
ز آه او سحرگاهان حذر کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق میپردازد. شاعر از معشوق میخواهد که به او نگاهی کند و لحظهای در کنار عاشقان باشد. او از روی زرد و چشمان گریان خود سخن میگوید و از بدعهدی شکایت دارد. شاعر به معشوق یادآوری میکند که جان عاشقان را تحت تأثیر قرار ندهد و از او میخواهد که به یاد سنایی و هجران او باشد. در نهایت، شاعر انسان را به احتیاط در برابر آه و نالههای عاشقانهای که در سحرگاهان به گوش میرسد، فرا میخواند.
هوش مصنوعی: من تنها و عاشق هستم، به من توجه کن و یک شب به جمع عاشقان بپیوند.
هوش مصنوعی: نگاهی به چهرهی زرد و چشمان اشکآلود او بینداز و از وفای دل خود باخبر باش.
هوش مصنوعی: ای کسی که با محبت خود، دل عاشقان را در هم میریزی، به تو اجازه داده شده است که این کار را انجام دهی.
هوش مصنوعی: کشتن عاشقان کار آسانی نیست، برو دست از این کار بردار و به کار دیگری بپرداز.
هوش مصنوعی: سنایی از میان رفت و با خود غم جدایی تو را برداشت، او نامش عاشق و دل شکسته است.
هوش مصنوعی: اما وقتی که سپیدهدم نالهی او را بشنوی، از صبحگاه دوری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا گوید به آتش بر گذر کن
جهان را از تن پاکت خبر کن
غلاما خیز و ساقی را خبر کن
که جیش شب گذشت و باده در کن
چو مستان خفته انداز بادهٔ شام
صبوحی لعلشان صبح و سحر کن
به باغ صبح در هنگام نوروز
[...]
مگو شکر، حکایت مختصر کن
چو گفتی سوی خوزستان گذر کن
ازین تاریکدان خیز و گذر کن
بدار الملک ربّانی سفر کن
ز ابروی هلالی پرده بر کن
من دیوانه را دیوانه تر کن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.