گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

تا من به تو ای بت اقتدی کردم

بر خویش به بی دلی ندی کردم

از بهر دو چشم پر ز سحر تو

دین و دل خویش را فدی کردم

آن وقت بیا که من ز مستوری

در شهر ز خویش زاهدی کردم

همچون تو شدم مغ از دل صافی

خود را ز پی تو ملحدی کردم

در طمع وصال تو به نادانی

مال و تن خویش را سدی کردم

کز رفق سنایی اندرین حالت

از راه مغان ره هدی کردم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode