ای ز عشقت روح را آزارها
بر در تو عشق را بازارها
ای ز شکر منت دیدار تو
دیده را بر گردن دل بارها
فتنه را در عالم آشوب و شور
با سر زلفین تو اسرارها
عاشقان در خدمت زلف تواند
از کمر بر ساخته زنارها
نیستم با درد عشقت لحظهای
خالی از غمها و از تیمارها
بر امید روی چون گلبرگ تو
مینهم جان را و دل را خارها
تا سنایی بر حدیث چرب توست
غره چون کفتار بر گفتارها
دارد از باد هوس آبی به روی
با خیال خاک کویَت کارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مصطفا را بد باو اسرارها
در بهشت او را بود گلزارها
زن ازین گونه خشن گفتارها
خواند بر شوی جوان طومارها
صورت ابلیس بر دیوارها
دیده ای آورده در پرگارها
صبر می باید دلا در کارها
با تو گفتم این حکایت بارها
در ره عشق و بیابان فراق
صبر می باید تو را خروارها
بس گنه دارم ز کردارم مپرس
[...]
باز می گیرند چون استارها
نور از آن خورشید این دیوارها
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.