گنجور

 
سنایی

بر من از عشقت شبیخون بود دوش

آب چشمم قطرهٔ خون بود دوش

در دل از عشق تو دوزخ می‌نمود

در کنار از دیده جیحون بود دوش

ای توانگر همچو قارون از جمال

عاشق از عشق تو قارون بود دوش

ای به رخ ماه زمین بی روی تو

مونس من ماه گردون بود دوش

بی تو دوش از عمر نشمردم همی

کز شمار عمر بیرون بود دوش

چون شب دوشین شبی هرگز مباد

کز همه شبها غم افزون بود دوش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۱۹۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم