ای من غلام عشق که روزی هزار بار
بر من نهد ز عشقِ بتی صد هزار بار
این عشق جوهریست بدانجا که روی داد
بر عقل زیرکان بزند راه اختیار
جز عشق و اختیار به میدان نام و ننگ
نامرد را ز مرد که کردهست آشکار
جز درد عشق غمزهٔ معشوق را که کرد
بر جان عاشقان بتر از زخم ذوالفقار
این درد عشق راست که در پای نیکوان
هر ساعت ار بخواهد جانها کند نثار
در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک
در باغ عشق دوست به نرخ گل است خار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده عاشقانه پرداخته است. شاعر خود را غلام عشق میداند و به شدت تحت تأثیر محبت معشوق قرار دارد. عشق را به عنوان یک جوهر زیبا معرفی میکند که بر عقل اثر میگذارد و انتخابهای فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. تنها چیزی که در میدان عشق اهمیت دارد، نام و ننگ نیست بلکه درد ناشی از عشق است که عمیقتر و سختتر از هر زخم دیگری است. شاعر اشاره میکند که در عشق، هیچ تلاشی برای تمییز و تفکیک وجود ندارد و در باغ عشق، خارها نیز به اندازه گلها ارزش دارند. عشق یک حس عمیق و چالشبرانگیز است که جان را نثار میکند و بر زندگی عاشقان تأثیر عمیق میگذارد.
هوش مصنوعی: من بنده عشق هستم و هر روز بارها و بارها به خاطر او به شدت دچار احساس میشوم و دلم را به شدت تسخیر میکند.
هوش مصنوعی: عشق یک ویژگی بخصوص دارد که در جایی خاص نمایان میشود و به عقل خردمندان نشان میدهد که چگونه باید انتخاب کنند.
هوش مصنوعی: غیر از عشق و اراده، در میدان مبارزه، هیچ چیز دیگری اعتبار ندارد و ننگ و عیب مردانگی را تنها مردانی فاش کردهاند که به حقیقت پی نبرند.
هوش مصنوعی: جز درد عشق، هیچ چیزی به اندازهی زیبایی معشوق بر جان عاشقان سختی نمیآورد، حتی بدتر از ضربهی شمشیری مانند ذوالفقار.
هوش مصنوعی: این درد عشق واقعی است که هر زمان بخواهد، جانها را فدای زیباییها میکند.
هوش مصنوعی: در عشق، نیازی به زحمت کشیدن برای تمایز نیست، زیرا در باغ عشق محبوب، زیبایی به اندازه گل است و خاری در آن وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.