زلف پر تابت مرا در تاب کرد
چشم پر خوابت مرا بی خواب کرد
با تن من کرد نور عارضت
آنکه با تار قصب مهتاب کرد
عنبرین زلف چو چوگان خم گرفت
تا دلم چو گوی در طبطاب کرد
وان لب عناب گونت طعنه کرد
تا سرشگم سرخ چون عناب کرد
گر عجب بود آنکه عشق تو مرا
مست و هالک بی نبید ناب کرد
این عجبتر آنکه عشقت رایگان
چشم من پر لولو خوشاب کرد
میغ روی خوب چون خورشید تو
چشمهٔ خورشید را محراب کرد
و آتش روی ترا چون سجده برد
همچو ابدالان گذر بر آب کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون خطاب آن شه بشیخ و شاب کرد
روی خود برجانب اصحاب کرد
جرعه ای زان تشنه گر سیراب کرد
قطره ای زین صد سقر بیتاب کرد
چشم حسرت باز سوی باب کرد
شاه را بدرود گفت و خواب کرد
خشم هم بر کوزه، هم بر آب کرد
هم قدح، هم کاسه را پرتاب کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.