گفت راوی چون به دشت کربلا
شد به میدان قاسم نو کدخدا
هر طرف کاورد رو با تیغ تیز
بر عدو دادی نشان رستخیز
همچو شیری کو رهد از سلسله
کرد کاخ کفر را پر زلزله
ناگهان عمر بن سعد بد سیر
بست از دنیا و از عقبی نظر
سوی آن شهزاده بیکس شتافت
فرقش از شمشیر تا ابرو شکافت
از قفا زد شیبه بر پشتش سنان
شد گذار از سینه آن نوجوان
نسل ناپاک سعید نا سعید
قلب محزون وی آز خنجر درید
از غضب انداخت یحیی بن وهب
نیزه بر پهلوی آن عالی نسب
هر زمان با خویش کردندی خطاب
خارجی بچه بود قتلش ثواب
آخر آن افسرده دل پر ز خون
بر زمین شد از سر زین واژگون
کرد با حال حزین آن مستمند
صوت «یا عماه ادرکنی» بلند
از صدای مستغاث آن وحید
شاه مظلومان به بالینش رسید
دید قاسم را چو در خون بسملش
حملهور گردید سوی قاتلش
از دم شمشر کرد آن با وفا
قاتلش را دست از مرفق جدا
از برای یاری آن دین تباه
جیش کوفی حلقه زد بر دور شاه
روی نعش قاسم والاتبار
جنگ شد مغلوبه اندر گیر و دار
عاقبت گردید زان جنگ و جدال
پیکر مجروح قاسم پایمال
صبح عمر کوته وی شام شد
از جهان آن نوجوان ناکام شد
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در دشت کربلا، قاسم، پسر کدخدای نو، به میدان جنگ میرود و با شمشیرش به دشمنان حمله میکند. او با شجاعت به جنگ میپردازد تا اینکه عمر بن سعد به او حمله کرده و ضربهای مهلک به او وارد میکند. قاسم از شدت جراحات بر زمین میافتد و با صدای بلند از عموی خود کمک میخواهد. امام حسین به بالین او میرسد و در برابر قاتلش انتقام میگیرد. در نهایت، قاسم در این جنگ زخمی شده و جان میسپارد، و جنگ به شدت به نفع دشمنان پیش میرود.
هوش مصنوعی: روزی راوی گفت که وقتی به دشت کربلا رسید، به میدان قاسم نو کدخدا وارد شد.
هوش مصنوعی: هر کجا که رفتی، با قدرت و مهارت به نمایش گذاشتی که دشمنان را به چالش میکشی و آنها را در حالت آمادهباش قرار دادهای.
هوش مصنوعی: مانند شیری که از زنجیر خود میگریزد، کاخ کفر را به لرزه درمیآورد.
هوش مصنوعی: عمر بن سعد به ناگاه به فکر مرگ و زندگی پس از آن افتاد.
هوش مصنوعی: او به سمت آن شاهزادهی تنها rushed میکند، در حالی که سرش از ضربهی شمشیر تا ابرو شکاف خورده است.
هوش مصنوعی: یک جوان حُسن و زیباییاش را از پشت سر نشان داد، و بر اثر این زیبایی، دلها را تسخیر کرد و از قلب دیگران گذر کرد.
هوش مصنوعی: نسل ناپاک سعید، دل غمگین او را با درد و رنجی همانند خنجر مجروح کرده است.
هوش مصنوعی: یحیی بن وهب به خاطر خشم، نیزهاش را بر سمت پهلوی آن فرد با بزرگی و نجابت پرتاب کرد.
هوش مصنوعی: هر زمان که خود را مورد خطاب قرار میدادند، به نوعی بیرونی بودن خود را نشان میدادند و در این حالت، کشتن آن خودِ خارجی گناهی ندارد، بلکه درست و پسندیده است.
هوش مصنوعی: در نهایت، آن شخص غمگین و دلشکسته که پر از درد و غم بود، بر زمین افتاد و از گردونه زندگی خارج شد.
هوش مصنوعی: مستمند با حال ناراحت و اندوه، فریاد میزند: «ای عموی من، به فریادم برس!»
هوش مصنوعی: از صدای درخواست و فریاد کمک آن پادشاه تنها و ستمدیده، دیگران به نزد او شتافتند.
هوش مصنوعی: زمانی که قاسم را در خونش مشاهده کرد، به سوی قاتلش حملهور شد.
هوش مصنوعی: با ضربه شمشیر، آن وفادار، دست قاتلش را از مچ برید.
هوش مصنوعی: برای نجات و حمایت از دین آسیبدیده، گروهی از کوفیان به دور شاه حلقه زدند.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، قاسم noble به زمین افتاد و با وجود مقام والایش، در میان هیاهوی جنگ به سختی شکست خورد.
هوش مصنوعی: در نهایت، پس از نبرد و درگیری، بدن مجروح قاسم زیر پا ماند و آسیب دید.
هوش مصنوعی: صبح زندگی کوتاه است و او در حالی که هنوز جوان است، از این دنیا رخت برمیبندد و ناکام میماند.
هوش مصنوعی: نوشتن این وضعیت دشوار است، بنابراین با کلمات کمتری بیانش کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.