گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صامت بروجردی

مه شعبان گذشت و گشت عیان

پیک ماه مبارک رمضان

ای غزل خوان من غزل بر خوان

غزلی تازه و بما مستان

شو بر غم حسود باده گسار

کو چنان عمر و کوچنان اقبال

که دگر باره در مه شوال

ز غم روزگار فارغ بال

به نشینیم خسرم و خوشحال

صوم خود راز می‌کنیم افطار

دو سه روزی به روزه مانده که باز

خم شود قامتم ز بار نماز

حالیا از پی کلوخ انداز

ساغر می به گردش آواز باز

تاز کار افکنی مرا یک بار

آن چنان مست کن مرا از می

که شود صوم من به مستی طی

می به ساغر بریر پی در پی

با دف و عود و به ربط و بانی

بابم وزیر چنگ و موسیقار

نه می‌دخت رز بود غرضم

که برد جوهر و نهد عرضم

سستی آرد به درک ما فرضم

کاهد از صحت و ده مرضم

جای اقبال آورد ادبار

خواهم از آنمیی که کرده خدا

وصف او را به لیله الاسری

عارف و عامی از طریق وفا

کرد تفسیر او خدا به خدا

به می حب حیدر کرار

علت غائی جهان وجود

مایه اعتبار بود و نبود

هر وجودی ز جود او موجود

بنده پاک حضرت معبود

وصی خاص احمد مختار

چمن آرای گلشن وهاب

زینت افزای منبر و محراب

شرف خاک و باد و آتش و آب

باعث رتبه اولوا الالباب

مردم دیده اولواالابصار

موج دریای قدرت احدی

ثمر نخل هیئت صمدی

نمت خوان نعمت ابدی

تحفه زاکیات لم یلدی

باد دایم به آنجناب نثار

ای ولی خدا خدایی کن

یعنی از غیب خود نمایی کن

در جهان کار کبریایی کن

از محبان گره‌گشایی کن

روبهان جمله گشته شیر شکار

کربلا بر حسینت ای سرور

تنگ شد آن قدر رجور قدر

که لب خشک با دو دیده تر

شد ز شمشیر شر دون بی‌سر

دادرس بهر وی نبد دیار

هرچه گفت ای ستمگران رحمی

می‌دهم بهر آب جان رحمی

کس چو من نیست در جهان رحمی

که به دشمن برد امان رحمی

سنگ خون گرید از چنین گفتار

لیک بر شمر دون نکرد اثری

گرچه آهش بسوخت هر جگری

یا علی گر تو داشتی خبری

همچو (صامت) مدام نوحه‌گری

بود کار تو تا به روز شمار