از جمله مدرسان شهر کاشان است و در طالبعلمی بقدر کوشیده گاهی که شورش عشق بتان در کانون دل او سودا زدی چون ماهی که در تابه افتد بریان با دیده گریان سر و پای برهنه میگردید و گاهی که سلطان عشق دست تصرف از شهرستان دل او کوتاه میکرد در کنج انزوا نشسته بفکر شعر اشتغال مینمود و بواسطه تحیر در عشق یا حیرت اندر افعال خود. حیرانی تخلص میکرد این مطلع از اوست :
ای زده شمع رخت بر من گریان آتش
دارم از جور تو بر دل غم و برجان آتش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
مطلع
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.